کتاب از نُه فصل تشکیل شده است
فصل 1: عقل و عقیده
فصل 2: آیا جهان می تواند خود را بیافریند؟
فصل 3: قوانین طبیعت چیستند؟
فصل 4: ریاضیات و واقعیت
فصل 5: جهان های واقعی و جهان های مجازی
فصل 6: راز ریاضی
فصل 7: چرا جهان چنین است که هست؟
فصل 8: جهان صانع
فصل 9: رمز و راز در ژرفای جهان
کتاب سعی در این پرسش و پاسخ و بحث را دارد که میتوان از طریق علم به پاسخ های عمیق فلسفی انسان اما با زبانی ساده دست پیدا کرد ، در واقع کتاب را از این جهت بخوانیم که بدانیم میتواند با رویکرد علم و استدلال نگاه تازه و عمیق و درستی را به خود و دنیای پیرامونمان داشته باشیم
کتاب ، کاربردی و دید شگرفی را به انسان میدهد
کتاب از نگرش و عقیده شروع میکند و به طبیعت و دنیای پیرامون میرسد
قسمت هایی از کتاب
در کودکی با «چرا»هایم، پدر و مادرم را به ستوه میآوردم. چرا نباید بروم بیرون بازی کنم؟ ممکن است باران بیاید. چرا ممکن است باران بیاید؟ چون هواشناسی گفته.
چرا گفته ممکن است باران بیاید؟ چون طوفانی از فرانسه به اینسو میآید.
چرا، چرا، چرا...؟
این بازجوییهای بیامان، با پاسخی از سر درماندگی پایان میگرفت: «چون خدا این طور خواسته، ختم کلام!».
چنین بود که کشف کردم (البته بیشتر از روی ملال تا موشکافی فلسفی) تبیین یک حقیقت یا وضعیت، خودش نیازمند تبیین است و این زنجیره شاید تا بینهایت ادامه یابد. من از آن زمان تا کنون گرفتار این کشف کودکانهام. آیا به راستی ممکن است زنجیره تبیین، در خدا یا یک اَبَرقانون طبیعی متوقف شود؟ اگر چنین باشد، این اَبَرتبیین خودش بینیاز از تبیین خواهد بود؟ در یک کلام، آیا میشود به این «ختم کلام» رسید؟
در روزگار دانشجویی بسیار شاد شدم وقتی دیدم علم چه قدرتی در دادن پاسخهای قاطع به پرسشهای ما درباره جهان دارد. توانایی علم در تبیین چیزها چنان شگفتانگیز است که دیدم چه آسان میتوان باور کرد که اگر منابع لازم فراهم باشد، همه اسرار کیهان را میتوان آشکار ساخت.
با اینهمه، خارخارِ «چرا، چرا، چرا...؟» بار دیگر پیدا شد. در انتهای این طرح تبیینی شکوهمند چه چیزی قرار دارد؟ آیا مقامی نهایی وجود دارد؟ اگر چیزی در آن انتها قرار دارد خودش از کجا آمده است؟