معرفی نویسنده اسكات فيتز جرالد

بوک شهر

1403/1/21

1 بازدید

0989063

اسكات فيتز جرالد

1896- 1940 ¡ آمريكايي

به دليل تصوير كردن زندگي آمريكايي‌هاي ثروتمند در عصر جاز مشهور است. كتاب‌هاي او كه برخي زندگي‌نامه‌اي هستند، نه تنها زرق و برق آن زندگي، بلكه نقص‌هاي عميق شخصيت‌ها را هم توصيف مي‌كنند.

فرانسیس اسکات کی فیتز جرالد در 1896 در سنت پلِ مينه سوتا به دنيا آمد. خانواده‌اش وضع مالي خوبي داشتند. مادرش، مولی مک‌کویلان فیتز جرالد، از خانواده‌ای ایرلندی - آمریکایی بود که کارشان با عمده‌فروشی مواد غذایی رونق گرفته بود. نام او از روی فرانسیس اسکات کی، شاعر و ترانه‌سرایی که از بستگان پدرش بود، انتخاب شد.

فیتز جرالد به مدارس مختلف کاتولیک و سپس دانشگاه پرینستون رفت و در آنجا به عضویت باشگاه دانشجویی مثلث درآمد که گروهی از دانشجویان علاقه‌مند به تئاتر بودند. در همین دوره، رمانی نوشت که توسط چارلز اسکریبنرز سانز، ناشر نیویورکی رد شد. با این حال او در محافل ادبی پرینستون درخشید و با نویسندگان جوان دیگری مانند ادموند ویلسون که بعدها به یک منتقد ادبی برجسته تبدیل شد رابطه‌ای دوستانه برقرار کرد. او همچنین عاشق ژنِورا کینگ دختر برازنده‌ای اهل شیکاگو شد که قرار بود الگوی چندین شخصیت زن در رمان‌هايش شود، از جمله دیزی در «گتسبی بزرگ».

اسکات و زلدا

فعالیت‌های ادبی فیتز جرالد و عشق بی‌حاصلش به کینگ، حواس او را از تحصیل پرت کرد تا جایی که در ۱۹۱۷ پرینستون را برای پیوستن به ارتش ترک کرد. فیتز جرالد می‌خواست در جنگ جهانی اول بجنگد، اما درگیری‌ها قبل از اعزامش به جبهه پایان یافت و او در ایالات متحده ماند. در این زمان، با زلدا سایر، دختر قاضی دادگاه عالى آلاباما آشنا شد و نامزد کردند.

فیتز جرالد به امید کسب درآمد کافی برای ازدواج با زلدا، شغلی در زمینه‌ی تبلیغات پیدا کرد، اما دختر نامزدی را به هم زد، تا حدی به این دلیل که فیتز جرالد چندان ثروتمند نبود. او به سنت پل بازگشت، به تعمیر سقف ماشین مشغول شد و بر نوشتن رمانی متمرکز شد که اساسش همان زمانی بود که در پرینستون نوشته بود. این کتاب که اکنون «این سوی بهشت» خوانده می‌شود، در ۱۹۲۰ منتشر شد. این اثر داستان مرد جوانی را روایت می‌کند که به پرینستون می‌رود، در ارتش خدمت می‌کند و از زنی که دوستش دارد به دلیل وجود رقیبی ثروتمندتر از خودش، مي‌گذرد. فروش خوب کتاب نشانه‌ی آغاز حرفه‌ی ادبی فیتز جرالد بود. او به زلدا نشان داده بود که می‌تواند از راه نوشتن درآمد خوبی کسب کند. این دو کمی بعد ازدواج کردند.

رمان دوم او به نام «زیبا و ملعون» (درباره‌ی یک زوج جوان فوق‌العاده است که به الکل معتاد می‌شوند) در ۱۹۲۲ منتشر شد، درست همان زمانی که او منتظر دریافت حق‌الارثش بود. این کتاب به اندازه‌ی اثر قبلی موفق نبود، اما معنای شهرتی که «این سوی بهشت» با خود آورده بود این بود که فیتز جرالد می‌توانست برای داستان‌های کوتاهی که بیشترشان در مجلاتی مانند «سَتردی ایونینگ پست» و «کولیرز ویکلی» چاپ می‌شد، دستمزد بالایی دریافت کند.

«زیبا و ملعون» به نوعی هشدار فیتز جرالد به خودش هم بود. هم او و هم زلدا بیش از حد مشروب می‌نوشیدند و برای فرار از فشارهای زندگی در ایالات متحده به فرانسه نقل مکان کردند و به اعضای برجسته‌ی جامعه‌ی مهاجران تبدیل شدند. بلافاصله از اقامت در فرانسه، فیتز جرالد مشهورترین کتابش «گتسبی بزرگ» (۱۹۲۵) را به پایان رساند. در این رمان او به گروهی از همسایه‌های ثروتمند در لانگ آیلند و به جی گتسبی و عشق او به دیزی بوکانانِ زیبارو می‌پردازد. این روایتی است پر از سؤال نسبت به رؤیای آمریکایی که در آن ثروت، سرووضع و زرق و برق تحت‌الشعاع می‌گساری، زنا و مرگ‌های خشونت‌آمیز قرار می‌گیرد «گتسبی بزرگ» تجسم پختگی سبک فیتز جرالد است، با توصیف‌های زنده و گاه غنایی‌اش و استفاده‌ی هنرمندانه از نیک کاراویِ راوی به عنوان یک ناظر مجذوب و بی‌گناه.

 

بیماری و زوال

داستان‌های فیتز جرالد بر حضور قهرمانان امیدوارکننده‌ای استوار بود که از ضعف، فساد یا الکل به اندوه می‌رسیدند. زندگی خودش هم مسیر مشابهی را دنبال می‌کرد. او به طور روزافزونی مشروب می‌نوشید و زندگی مجللی که با زلدا در فرانسه داشتند، آن‌ها را دائماً دچار کمبود پول می‌کرد.

ویراستار فیتز جرالد، ماکسول پرکینز، و نماینده‌ی او،‌ هارولد اوبر، مرتباً به او پول قرض می‌دادند و زمانی که اوبر دیگر از ادامه‌ی این وضع خسته شد، فیتز جرالد ارتباط خود را با او قطع کرد.

در اواخر دهه‌ی ۱۹۲۰ مشخص شد که سلامت روانی زلداشکننده است و در ۱۹۳۰ اسکیزوفرنی او تشخیص داده شد. استرس، نیاز زلدا به مراقبت و صورت حساب‌های پزشکان فشار فزاینده‌ای را بر فیتز جرالد وارد می‌کرد و به این معنی بود که او باید برای پرداخت هزینه‌ها داستان‌های بیشتری منتشر کند. این زوج به ایالات‌متحده بازگشتند و زلدا در بیمارستانی در مریلند بستری شد و فیتز جرالد کار روی رمان بعدی خود را آغاز کرد. نیاز به نوشتن داستان‌های کوتاه پرسود باعث شد که پیشرفت او کُند باشد. «لطیف است شب» درباره‌ی روانپزشکی که عاشق یکی از بیمارانش می‌شود، سرانجام در ۱۹۳۴ به چاپ رسید.

سال‌های ‌هالیوود

فیتز جرالد که قبلاً برای سینما فیلمنامه نوشته بود در ۱۹۳۷ قرارداد فیلم‌نامه‌نویسی را با مترو گلدوین مِیِر امضا کرد. در همین حال، وضعیت زلدا بدتر شده بود؛ او به طور فزاینده‌ای خشن شده بود و باید دائماً در بیمارستان بستری می‌ماند. فیتز جرالد به یک خانه‌ی ییلاقی در‌ هالیوود نقل مکان کرد تا روی فیلمنامه‌های متعددش کار کند، از جمله نسخه‌ای تولید نشده از فیلم «بر باد رفته». او از این کار متنفر بود (بیلی وایلدر، فیلمساز معروف، او را با مجسمه‌ساز بزرگی مقایسه کرده که برای کار لوله‌کشی استخدام شده بود)، اما دستمزد خوبی دریافت می‌کرد. او رابطه‌ای را با شیلا گراهامِ ستون‌نویس آغاز کرد که رضایت بیشتری برای او به ارمغان آورد، اما نوشیدن زیاد مشروبات الکلی گاهی باعث بروز خشونت از سوی او می‌شد.

او در ایامی که با گراهام بود، آخرین رمانش به نام «آخرین قارون» را شروع کرد که داستان آن در ‌هالیوود می‌گذرد و شخصیت اصلی آن، مونرو استار است. قارونی که در عنوان کتاب آمده از روی شخصیتِ ایروینگ تالبرگ، تهیه‌کننده‌ی سینما، ساخته شده است. به نظر می‌رسید که نوشته‌های او به نقطه‌ی اوج جدیدی می‌رسد، اما فیتز جرالد در ۱۹۴۰ در چهل و چهار سالگی دچار حمله‌ی قلبی شد و درگذشت و رمان ناتمام ماند.

رؤیاهای بر باد رفته

هر کدام از رمان‌هاي فیتز جرالد جنبه‌ی متفاوتی از رؤیای آمریکایی را به تصویر می‌كشد و شکنندگی اجتناب‌ناپذیر آن رؤیا را نشان می‌دهد و راه‌هایی را بررسی می‌کند که در آنها زندگی مردم از مسیر خارج می‌شود و اميدهای‌شان به باد می‌رود. بسیاری از آثار او دارای عناصر زندگی‌نامه‌ای هستند؛ زندگی خود فیتز جرالد با پیشینه‌ی ثروت، تحصیلات و رابطه‌ی نزدیک با زلدا، یکی از پتانسیل‌های بالقوه‌ی او بود، اما او تنها توانست به موفقیت محدودی دست یابد.

فیتز جرالد در طول زندگی خود به یک چهره‌ی مشهور تبدیل شد، همچنین به عنوان یک عیاش شهرت یافت، اما اکنون یکی از رمان‌نویسان بزرگ آمریکایی به شمار می‌رود. داستان‌های دراماتیک او از اوج و فرودهای زندگی در ایالات‌متحده، تصویر واضح او از نسل سوخته‌ی کشور در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ و جذابیت ماندگار شخصیت‌هایش، انتشار مداوم آثار او را تضمین کرده است و رمان‌هاي او، به ویژه «گتسبی بزرگ»، الهام‌بخش اقتباس‌ها و فیلم‌های متعددی شده است.

 

Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating

دیدگاه خود را بنویسید