
جان دان
1572- 1631 ¡ انگليسي
او مشاغل زياد و متنوعي داشت: سرباز، سياستمدار، درباري، ديپلمات و كشيش، اما تنها با اشعار اصيل و حيرتانگيزش به ياد ميآيد و به عنوان يكي از بهترين شاعران رنسانس شناخته ميشود.
جان دان در لندن متولد شد. پدرش تاجر آهن بود و مادرش دختر نمایشنامهنویس جان هیوود. او در دانشگاه آکسفورد درس خواند، اما بدون اخذ مدرک آنجا را ترک گفت و در سال ۱۵۹۲ وارد مسافرخانهی لینکلن لندن شد. جان هرگز وکالت نکرد، اما تحصیلات حقوقی او تأثیر قابل توجهی در نوشتنش داشت. دان در ۱۵۹۶ سرباز شد و به اردوکشیِ اول اسکس علیه اسپانیا پیوست. آنچه در آنجا دید الهامبخش دو شعر او («آرام» و «طوفان») شد. جان دان اولین په مهم را به عنوان منشی سِر توماس اجرتون، لردِ حافظ مُهر بزرگ، به دست آورد. او در ۱۶۰۱، از برکلی عضو پارلمان شد؛ کرسیای که هدیهی اجرتون بود.
مصایب عشق
دان بسیاری از بهترین شعرهای عاشقانهی خود را در این زمان نوشت، اما طنز قضیه این است که عشق منجر به تباهی حرفهی او شد. در ۱۶۰۱، او مخفیانه با آن مور، خواهرزادهی هفده سالهی بانو اجرتون ازدواج کرد که طوفانی از اعتراض به راه افتاد. پدر وحشتزدهی آن تلاش کرد این ازدواج را باطل کند. دان از سِمت خود اخراج شد و برای مدت کوتاهی به زندان افتاد. زوج بیکار و بیخانمان مجبور بودند برای مدتی به سخاوت دوستان تکیه کنند. دان از این فرصت برای مطالعه و توسعهی نویسندگی خود استفاده کرد، اما تلاشهایش برای یافتن هر شغل دولتی دیگری شکست خورد.
اشتغال در کلیسا
دان فهمید که کلیسا تنها امید او برای پیشرفت است، اما او به عنوان یک کاتولیک بزرگ شده بود و آن زمان، دورهی سختی برای این مذهب بود، به ویژه پس از توطئهی باروت در 1605، زمانی که شورشیان کاتولیک تلاش کردند پارلمان را منفجر کنند. با گذشت زمان، دان به کلیسای اَنگلیکان پیوست و حتی یک رساله به نام «شبه شهید» (۱۶۱۰) نوشت و از دیگران خواست که از او پیروی کنند. او در ۱۶۱۵ به مقامی کلیسایی منصوب شد و به ترفیعاتی دست یافت. او کشیش ارتش، پژوهشگر الهیات و در نهایت رئیس کلیسای جامع سنت پاول لندن شد. او قبل از پادشاهان جیمز اول و چارلز اول موعظه کرد و برای رفتن به یک مأموریت صلحآمیز مهم در آلمان (۱۶۱۹ - ۱۶۲۰) انتخاب شد.
دان به نثر و نظم مینوشت و به موضوعات مذهبی و غیرمذهبی میپرداخت و همچنین ابیاتی را برای جلب رضایت مشتریان بالقوه میسرود. اشعار عاشقانهی او صریح، شوخ و اغلب جلف هستند. بیشتر آنها به زبان محاوره و گویی خطاب به یک معشوقهی خیالی نوشته شده؛ «به خاطر خدا، زبانت را نگه دار و بگذار من دوستت بدارم...» (منظومهی «تقدیس»). اشعار جان دان اغلب حول جناسها یا استعارههای مبتکرانه میچرخند، اما میتوانند به طور خلع سلاحکنندهای نیز لطیف باشند؛ «تعجب میکنم از وفای خودم، من و تو چه کردیم که عاشق شدیم؟...» (از شعر «فردای خوب»). در اواخر عمر، دان بر شعر مذهبی تمرکز کرد که بهترین نمونههای غزلهای دینی اوست.
دان در زمان انتشار اشعارش به عنوان یک استاد مورد احترام بود. شعر او در قرن هجدهم از رونق افتاد، اما در قرن بیستم، زمانی که تی. اس. الیوت او را به عنوان پیشرو اصلی شعر مدرن ستود، ستارهی بخت او دوباره طلوع کرد.
دیدگاه خود را بنویسید