
جورج اليوت
1819- 1880 ¡ انگليسي
او نويسندهاي پرفروش و مورد علاقهي ملكه ويكتوريا بود و همين منجر به رسيدنش به محبوبيتي عظيم و ثروتي بسيار شد، اما به سبب سبك زندگي نامتعارفش، در جامعهي آن زمان بريتانيا با مشكلاتي مواجه بود.
جورج الیوت در مقاطع متفاوت زندگی، نامهای مختلفی برای خود انتخاب کرد. او برای رسیدن به اهداف حرفهایش در ادبیات، با ناشرانش توافق کرد که نامی مردانه برای خود انتخاب کند و ناشناس بماند تا این که شخصی سعی کرد خودش را با نام او معرفی کند و به همین دلیل اليوت ناچار شد هویتش را فاش سازد، اما حتی بعد از این جریان هم استفاده از نام مستعار جورج الیوت همچنان ادامه داشت.
الیوت با نام اصلی مری آن ایوانز در نونیتونِ وارویکشایر به دنیا آمد. در سالهای ابتدایی زندگیاش، پدرش تصمیم گرفت او را به مدرسه بفرستد و همین تصمیم، زندگیاش را به تمامی تغییر داد (این امتیاز در آن زمان معمولاً مخصوص پسرها بود). او اشتهای سیریناپذیری برای کتاب خواندن داشت و جستوجوی عظیمی در کتابخانهی آربري هال به راه انداخت؛ جایی که پدرش به عنوان متصدی امور ملکی مأمور به کار بود، اما مرگ مادرش در شانزده سالگیِ الیوت به تحصیلاتش پایان بخشید. او مجبور شد به خانه برگردد تا مدیریت کارهای خانه را به عهده بگیرد. پنج سال بعد، با پدرش به خانهای در نزدیکی کاونتری نقل مکان کرد. در آنجا دانشمند و نیکوکارِ ثروتمند، چارلز بری و همسرش کارا که در حلقهی دوستان او حضور داشتند او را به نوشتن و ابراز آزادانهی عقایدش تشویق میکردند. هر چند پدرش این کار را تأیید نمیکرد.
در ۱۸۴۹ پدر الیوت درگذشت و دست او باز شد. قبل از نقل مکان به لندن، مدتی را در سوئیس گذراند. او مصمم بود که حرفهی روزنامهنگاری را دنبال کند. در پایتخت، خانوادهی بری او را به جان چاپمن معرفی کردند و الیوت به تیم این ناشر سیاسی پیوست. چاپمن او را به عنوان دستیار سردبیر فصلنامهی «وستمینستر ریویو» استخدام کرد؛ موقعیتی که به ندرت در اختیار زنان عهد ویکتوریایی قرار میگرفت.
زندگی و عشق در لندن
در لندن الیوت یکی پس از دیگری، شیفتهی مردها میشد تا سرانجام در ۱۸۵۱ با جورج هنری لِویس آشنا شد و در دام عشق او افتاد. این رابطه کمی پیچیده بود، چون لویس قبلاً ازدواج کرده بود. او نمیتوانست از همسرش اگنس طلاق بگیرد (زیرا نام خود را به فرزندان نامشروع همسرش داده بود و با این کار تحت قوانین خاصی قرار گرفته بود)، آنها تصمیم گرفتند خارج از چهارچوب ازدواج رسمی با هم زندگی کنند. از این زمان الیوت خود را ایوانز لِویس نامید.
او قبل از این آشنایی تصمیم داشت رمان بنویسد، اما عمل به این تصمیم را تا هنگامی که رابطهای رضایتبخش را با لویس آغاز نکرد، به تعویق انداخت. در شروع این کار، نام حرفهای جورج الیوت را برای خود برگزید. استفاده از نام مردانه تا حدی به این علت بود که بتواند آثارش را از آنچه «سبکسری ذهنی» زنان رماننویس احمق نامیده میشد متمایز کند. بدینترتیب او توانست به آثارش اعتبار بیشتری ببخشد. او رئالیسم رمانهای معاصر اروپایی را تحسین میکرد. و تصمیم گرفت آثاری مشابه آنها بنویسد. کتاب «صحنههای زندگی روحانی» او در ۱۸۵۷ به صورت بخشهای جدا از هم منتشر شد و اولین رمان کامل او «آدام بید» در ۱۸۵۹ انتشار یافت. او پنج رمان دیگر هم نوشت از جمله کتاب «میدل مارچ» که یکی از بهترین آثار ادبیات ویکتوریایی به شمار میرود. همچنین از وی تعداد زیادی شعر، جستار و مقاله به جا مانده است.
در ۱۸۷۸ با مرگ لویس، الیوت اشتیاقش را به نوشتن داستان از دست داد. او تصمیم گرفت ازدواج کند و مری آن کراس شد، اما به دلیل این که همسرش بیست سال از خودش جوانتر بود این ازدواج به دور از حواشی و شایعات نبود. البته این رابطه چندان نپایید، زیرا جورج الیوت در ۱۸۸۰ در خانهی مجللش در چلسی به دلیل ابتلا به بیماری کلیوی درگذشت. وی در قبرستانهایگیت در کنار لویس به خاک سپرده شد.
دیدگاه خود را بنویسید