جيمز مكنيل ويسلر
1903- 1834 § آمريكايي
جيمز مكنيل ويسلر شخصيتي بيش از حد خودنما داشت. او با نقاشيهاي جسورانه و خلاقانهاي به شهرت رسيد كه باعث بدنامياش هم شدند. تنها پس از مرگش بود كه ويژگيهاي انتزاعي اين نقاشيها به طور كامل درك شد.
جیمز ابوت مکنیل ويسلر در شهر کوچک و کارخانهای لوول در ایالت ماساچوست آمریکا به دنیا آمد اما سنین رشد خود را در سن پترزبورگ روسیه گذراند چرا که پدرش به عنوان مهندس راهآهن در آنجا كار ميكرد. او نخستين آموزش طراحي خود را در سن 10 سالگي در آكادمي امپريال هنر روسيه دريافت كرد.
ویسلر در نوجوانی با خانوادهاش به آمریکا بازگشت. او در آکادمی نظامی وست پوینت نامنویسی کرد و زمانی که روشن شد برای زندگی نظامی ساخته نشده آن جا را ترک کرد. در سال ۱۸۵۵ به قصد دنبال کردن حرفهی نقاشی به پاریس رفت که در آن زمان مرکز هنر جهان بود. پس از رسیدن به پاریس در کارگاه شارل گلر نامنویسی کرد. در آنجا با نقاش رئالیست گوستاو کوربه و دیگر افراد محفل او آشنا شد. ویسلر چهرهی جالب توجهی از خود ارایه کرده بود: او شخصیتی نمایشی و شوخ طبع داشت که لباسهایی عجیب و غریب میپوشید و موهای مشکی مجعدش را اغلب با کلاه حصیری روبانداری میپوشاند.
زندگی در لندن
در سال ۱۸۵۹، ویسلر پاریس سنتشکن را به مقصد لندن ترک کرد زیرا آثارش در آن جا مورد توجه قرار گرفته بود. او در نزدیکی رود تیمز اقامت گزید. این رودخانه تبدیل به یکی از موضوعات اصلی آثارش شد و مجموعه اچینگهایی از آن با نام «مجموعهی تیمز» تهیه کرد. در این جا نیز همانند پاریس با هنرمندان مترقی شهر، به ویژه با دانته گیبریِل روسِتی دوست شد. ويسلر سفارشهایی برای کشیدن چهرهنگارههایی از شخصیتهای برجستهی اجتماعی دریافت میکرد اما در مابقی نقاشیهایش نمایل به دستکاری رنگ، رنگسایه و فضای حسی غالب بود. در واقع، «هنر برای هنر» بیش از اهداف بازنمودی یا اجتماعی برایش اهمیت داشت. او اغلب برای تأکید بر کیفیتهای انتزاعی و زیباشناختی ترکیببندیهایش، عناوین موسیقایی به آنها ميداد: مناظر رودخانه «نوكتورنها»، چهرهی زنان «سمفونیها» و «هارمونیها» و چهرههایی که با پالت رنگی محدود کار کرده بود «تنظیم» نامیده میشدند. در دههی ۱۸۶۰ ویسلر شروع به استفاده از ضرب قلمهای بلندی کرد که برای نشان دادن جزئیات، مسیر و شکل آنها را تغییر میداد. تا پیش از دههی ۱۸۷۰، قلمپردازیاش جسورانهتر، حسیتر و قوسدار شده بود و رنگماده اغلب چنان رقیق میشد که آزادانه چکه میکرد. این نقاشیهای ویسلر ممکن است فیالبداهه و حتی ناتمام به نظر برسند اما نتیجهی ژرفاندیشی بینهایت و بسیار دقیق او هستند.