
ديوتيما
قرن پنجم قم ¡ يوناني
ديوتيما اهل مانتينيا يكي از معدود فيلسوفان زن عصر كلاسيك يونان است. او از اين جهت كه الهامبخش سقراط بود و مباني مفهوم «عشق افلاطوني» را در اختيار افلاطون گذاشت، داراي اهميت است.
اندک چیزی که از زندگی دیوتيما بر ما مکشوف شده، برگرفته از شرح سقراط از مباحثهاش با اوست که توسط افلاطون در رسالدی «مهمانی» (ضیافت) بازگوشده است.
اگرچه برخی محققان در وجود دیوتیما به عنوان یک شخصیت حقیقی تاریخی شک کردهاند، تقریباً همهی شخصیتهای مکالمات افلاطون، بازنماییِ افراد شناخته شدهی آتن در آن زمان هستند و بسیار بعید است که دیوتیما از این امر مستثنی باشد. بعضی نویسندگان بعدی هم به دیوتیما به عنوان یک شخصیت تاریخی- و نه افسانهای- اشاره کردهاند.
سقراط احتمالاً در حدود ۴۴۰-۴۵۰ قم، هنگامی که در دههی بیست سالگی زندگیاش بود، با دیوتیما ملاقات کرد. سقراط او را کاهن مانتینیا، شهری در آردكاديا توصیف میکند که به دلیل خردمندی و قدرت پیشگوییاش مشهور بود. البته سقراط بیش از آن که از تواناییهای پیشگویانهی دیوتیما متأثر شود، تحت تأثیر خردمندی او قرار گرفت. سقراط همانند اکثر فیلسوفان یونان آن زمان، در ابتدا به ماهیت علمی جهان پیرامون خود علاقهمند بود، اما گفتگویش با دیوتیما او را متقاعد کرد که توجه خود را از دنیای خارج به موضوعات انسانی- به ویژه مفاهیم عشق و زیبایی- معطوف کند.
ملاقات با دیو تیما زندگی سقراط را دگرگون کرد زیرا تعیینکنندهی مسیر فلسفی آیندهی او بود که به نوبهی خود به گفتمان غالبِ اندیشمندان بعدی یونان تبدیل شد.
عشق و زیبایی
افلاطون، سقراط را در حالی به تصویر میکشد که با شور و شوق دربارهی اندیشههای دیوتیما سخن میگوید.
این اشتیاق مطمئناً باعث بهت و حیرت مصاحبان مرد سقراط شده زیرا در آن زمان زنان را به عنوان افرادی شایستهی تأملات عقلانی، به رسمیت نمیشناختند.
در عصر کلاسیک یونان، جای زن در خانه بود تا به نیازهای همسر یا پدرش رسیدگی کند.
با این حال، چند حالت استثنا وجود داشت. یک راه مطمئن برای رسیدن به استقلال و احترام تبدیل شدن به یک «هتایرا» بود؛ یک روسپی بلندپایه که به همان میزان که تحریک جسمانی ایجاد میکرد عقلانیت را نیز بر میانگیخت. راه دیگر- همان که دیوتیما در پیش گرفت- بر عهده گرفتن نقش کاهنه بود. تحسین سقراط از استدلالهای او که صرفاً یک کاهنه بود، گواهی بر خرد استثنایی دیوتیما است.
تنها شخصیت قابل مقایسهی زن در گفتگوهای افلاطون، شخصیت آسپاسیا است؛ یک هتایرا که به سرگرم کردن برخی از برجستهترين متفکران آتن مشهور بود. افلاطون در رسالهی منکسنوس، آسپاسیا را به عنوان یک متفکر و همچنین یک معلم بلاغت و سخنوری به تصویر ميكشد.
با این حال، دیوتیما دارای اندیشهها و استدلالاتی از آن خود است و بنابراین در تضادی آشکار با آسپاسیا قرار میگیرد. در حالی که آسپاسیا طرفدار لذت نفسانی و عشق شهوانی است، دیوتیما برای رسیدن به فهم عمیقتری از عشق و زیبایی فلسفهورزی میکند.
سقراط توصیف او از «نردبان عشق» را بیان میكند، که از جاذبهی جسمانی به درک و ستایش خصوصیات درونی فرد میرسد و در نهایت به عشق نسبت به خودِ زیبایی (همان چیزی که افلاطون آن را «مثال» ایدهآل زیبایی میداند)، منتهی میشود.
دیدگاه خود را بنویسید