
ريموند چندلر
1888- 1959 ¡ آمريكايي
بهترين نويسندهي ادبيات جنايي در نسل خود يا هر نسل ديگري كه مهمترين آفريدهي او، كارآگاه خصوصي سختگير، فيليپ مارلو است؛ تجسم بدگماني و بدبينيِ حاصل از افسردگي.
ریموند تورنتون چندلر سال ۱۸۸۸ در شیکاگو متولد شد. او پسر یک مهندس راهآهن بود. پدر و مادرش کمی بعد از هم جدا شدند و او به همراه مادر ایرلندی تبارش به بریتانیا نقل مکان کرد. آنها در لندن ساکن شدند و چندلر در کالج دالویچ درس خواند. او دانشآموز ممتازی بود و پس از ترک مدرسه در آزمون خدمات کشوری پذیرفته و در نیروی دریایی مشغول به کار شد، اما پس از تقریباً یک سال آنجا را ترک کرد. چندلر که از مسیر خود مطمئن نبود، قبل از بازگشت به ایالات متحده در ۱۹۱۲ مدت کوتاهی به عنوان روزنامهنگار در «دیلی اکسپرس» کار کرد. سال بعد ساکن لسآنجلس شد و به مشاغل مختلفی از جمله تولید راکت تنیس و میوهچینی پرداخت. هنگامی که جنگ جهانی شروع شد چندار در نیروی اعزامی کانادا که در فرانسه خدمت میکرد ثبتنام کرد و با پایان جنگ، بار دیگر به لسآنجلس بازگشت.
از تجارت تا رکود
چندلر در پی آشنایی و ملاقات با پرل (سیسی) پاسکال کمی ثبات پیدا کرد. با این که کسی فکرش را نمیکرد رابطهی این زوج نامناسب - سیسی دو بار طلاق گرفته بود و هجده سال از ریموند بزرگتر بود - به جایی برسد، اما آنها در ۱۹۲۴ ازدواج کردند.
چندلر برای سندیکای نفست کار میکرد و از حسابداری به معاونت رسید.
همه چیز خوب پیش میرفت تا این که در 1930 ازدواجشان رو به شکست رفت و کار چندلر هم دچار رکود شد. او به مشروب رو آورد، رویهی زنستیزی را در پیش گرفت و در ۱۹۳۲ از کار اخراج شد. در این دورهی تیره و تار، او مجلات زیادی را مطالعه کرد؛ «چون آنقدر ارزان بودند که دور انداخته شوند». چندلر با تکیه بر تجربهی روزنامهنگاری خود شروع به نوشتن داستانهای عامهپسند کرد. اولین داستانش در ۱۹۳۳ در مجلهي «نقاب سیاه» منتشر شد و استقبال خوبی از آن صورت گرفت. به این ترتیب او در چهل و پنج سالگی شغل اصلی خود را پیدا کرده بود.
نوشتههای چندلر دقیقاً با ژانر تازهی داستان پلیسی مطابقت داشت که سبکِ سرسختی بود؛ قالبی مختصر و مستقیم که جرائم و جنایات سازمانیافته را انعکاس ميداد. در دههی ۱۹۲۰ این سبک توسط کارول جان دالی و داشیل همت شروع شده بود، اما چندلر آن را به سطح جدیدی ارتقا داد. قهرمانی که در قلب این داستانهای هیجانانگیز قرار داشت، همیشه یک کارآگاه خصوصی بود. کارآگاه ریس ویلیامز در آثار دالی و سَم اسپید در نوشتههای همت معروف بودند، اما فیلیپ مارلو، کارآگاه چندلر، هر دو را پشت سر گذاشت. او چیزی شبیه به یک ضدقهرمان بود؛ آدمی احساساتی که میتوانست با قربانیان مهربان باشد، اما مقابل اراذل و اوباش خشنی که با او روبهرو میشدند، سخت و سازشناپذیر بود.
رمان و فیلمنامه
اولین رمان چندلر، «خوابِ گران» - که از دو داستان چاپ شده در «نقاب سیاه» گرفته شده بود - سال ۱۹۳۹ منتشر شد که یک موفقیت بزرگ بود. اقتباس سینمایی آن هم مدتی بعد بر پردهی سینما نقش بست. کمی پس از آن از چندلر برای نوشتن فیلمنامه هم دعوت شد. بزرگترین دستاورد او در این زمینه فیلم نوآرِ کلاسیک «غرامت مضاعف» بود که با همکاری بیلی وایلدر نوشت. چندلر قبل از این که دوباره تسلیم اعتیاد به الکل شود، تنها هفت رمان نوشت که همه جزیکی («حق السکوت») تبدیل به فیلم شدهاند و مطالعهی همهی آنها توصیه میشود.
دیدگاه خود را بنویسید