
مرد نامرئی
۱۹۵۲ ¡ ایالات متحده
رالف اِليسون (۱۹۱۴- 1994)
اِليسون را از سر علاقه به رالف والدو امرسون، نویسندهی بزرگ آمریکای قرن نوزدهم، رالف نامیده بودند. جستارهای عالمانه و محققانهی الیسون را بسیار ستودهاند اما مرد نامرئي، تنها زمان این نویسندهی شاخص که در دورهی حيانش منتشر شد، مشهورترین اثر اوست. قصهی رمان را از زبان راوی اول شخص میشنویم؛ جوان سیاهپوست فرهیخته و سخنوری که در دههی ۱۹۳۰ از جنوب آمریکا راهی شهر نیویورک میشود. در نیویورک، راوی سخنرانِ انجمن «اخوت» - گروهی شبیه حزب کمونیست - میشود اما مشاجرههای خصمانهی درون گروهی را که میبیند سرخورده میشود.
الیسون به شیوهای واقعگرایانه یا طبیعتگرایانه نمینویسد و طنزپردازی و نمادگرایی را ترجیح ميدهد. او با نثر شاداب و زیرکانهاش، نسخهی مدرنی از سیروسلوک زائر میآفریند که تمثیلی است از جهانی ابزورد. رمان الیسون قصهی مصیبتهای پیدرپی است؛ مصیبتهایی که خواننده میتواند پیشبینیشان کند و راوی نمیتواند. الیسون نام راوی را به ما نمیگوید چون افشای نام راوی یعنی مرئي كردنِ او.
میان خیلِ شخصیتهای نام و نشان دار این رمانِ هزارتو چند شخصیت بیشتر به چشم ميآيند: تاد کلیفتن («تاد» در آلمانی یعنی مرگ) که مرگِ خشونتآمیزش به دست پلیس، آتش شورشی بزرگ را در هارلم خیالی الیسون شعلهور میکند؛ راسِ ناصح که مخاطبانش را به نوع مضحکی از ملیگراییِ سیاهان - مشخصاً جدایی کامل سیاهان از سفیدپوستان، ترجیحاً در آفریقا - فرا میخواند؛ و راینهارتِ مرموز که ظاهراً به خودش مطمئن است اما همه فقط چهرهی مبدلش را میبینند. الیسون انگارهی «حالا که دیگران نمیبینندم، من هم خودم را نمیبینم» را چنان ماهرانه در نمادهای قصهاش بازنمایی کرده که رمانش در سال ۱۹۵۳ برندهی جایزهی کتاب سال مهمترین جایزهی ادبی ایالات متحده شد.
شما می توانید این کتاب به همراه هزاران عنوان کتاب دیگر را از فروشگاه اینترنتی بوک شهر تهیه فرمائید
دیدگاه خود را بنویسید