
ويكتور هوگو
1802- 1883 ¡ فرانسوي
شخصيتي برجسته در ادبيات فرانسهي قرن نوزدهم كه آثار شگفتانگيزي در همهي قالبهاي شعر، نمايشنامه و رمان خلق كرد و مبارزي فعال براي احقاق حقوق فقرا و ستمديدگان بود.
ویکتور هوگو در ۱۸۰۲ متولد شد. او سومین پسر یک افسر ارتش فرانسه بود. پدرش به ارتش پیوسته بود تا برای انقلاب فرانسه بجنگد و با مادر ویکتور، سوفی تِرِبُوشه، در ایالت بریتانی ملاقات کرده بود. او برای سرکوب شورش ضد انقلابی توسط سلطنتطلبان کاتولیک به آنجا فرستاده شده بود. تضاد فاحش بین تعهد قاطع پدرش به انقلاب و سلطنتخواهی مادرش باعث ایجاد یک خانوادهی شاد یا باثبات نشد و والدینش به زودی کاملاً از هم جدا شدند.
از هیجانانگیزترین تجربیات اولیهی ویکتور سفرهایی بود که او و مادرش برای اقامت کوتاهمدت نزد پدرش میرفتند که برای خدمت به اسپانیا و ایتالیا اعزام شده بود. تجربیات اسپانیا تأثیر شدیدی بر او که جوانی در سن رشد بود گذاشت که بعداً در بزرگسالی برای آفرینش آثار دراماتیکی مانند «هرنانی» (۱۸۳۰) و «ری بلاس» (1838) از آن استفاده كرد.
استعدادهای اولیه
هوگو و برادرانش بیشتر در پاریس توسط مادرشان بزرگ شدند. پدر آنها برای از بین بردن تأثیر مادر بر پسرها، اصرار کرد که آنها به مدرسهی شبانهروزی بروند، اما این کار، بیهوده بود، چون پسرها، کاتولیک و سلطنتطلب بار آمدند.
هوگو به طرز شگفتآوری استعدادهای ادبی خود را زود بروز داد. او در چهارده سالگی، هزاران بیت شعر نوشته بود و در هفده سالگی با برادرانش یک مجلهی ادبی تأسیس کرد. مادر هوگو از این علاقه به ادبیات حمایت کامل کرد و از فشار پدر برای هدایت پسرها به سمت مشاغل پردرآمدتر کاست.
پیش از مرگ مادر در ۱۸۲۱ هوگو عاشق همسر آیندهاش آدل فوشه شده بود و برای این که خود را به عنوان نامزدی شایسته به او اثبات کند اولین کتاب شعرش، «قصیدهها و اشعار دیگر» را در بیست سالگی منتشر کرد. این زوج در ۱۸۲۲ ازدواج کردند. پس از آن با پدرش آشتی کرد. این آشتی، تأثیر عمیقی بر دیدگاههای سیاسی او داشت؛ هوگو با کنار گذاشتن سلطنتطلبی، به تحسین ناپلئون بناپارت پرداخت که پدرش تحت فرمان او خدمت میکرد.
انقلاب رمانتیک
در دههی ۱۸۲۰ خود را به عنوان رهبر جنبش رمانتیک فرانسه تثبیت کرد و عطش آزادی را در ادبیات و سیاست ابراز کرد. پیش گفتار منظومهی حماسی «کرامول» که در ۱۸۲۷ نوشته شد، مانیفست رمانتیسم فرانسوی بود. او در ۱۸۲۹ مجموعه شعرش در رابطه با مبارزات یونانیها برای رهایی از حاکمیت عثمانی را منتشر کرد.
در همان سال، رمان «آخرین روز یک محکوم» را منتشر کرد که اعتراضی پرشور به مجازات اعدام بود. درست یک سال بعد، درصدد شکستن محدودیتهای سنت کلاسیک تئاتر فرانسه برآمد و با نمایشنامهي «هرنانی» آزادی عمل شکسپیری را به درام فرانسوی وارد کرد.
هوگو خارقالعاده بودن خود را در دههي 1830 حفظ کرد. علاوه بر رمان موفق گوتیک «گوژپشت نتردام» (۱۸۳۱)، مجموعههای شعری مانند «برگهای پاییزی» (۱۸۳۱) و «ترانههای سپیدهدم» (۱۸۳۵) ادعای او را مبنی بر این که غزلسرای برجستهی فرانسه است، تأیید کردند. درام «ری بلاس» نیز ثابت کرد که او در نمایشنامههایش هم بهترین است.
آشفتگی شخصی
زندگی خصوصی هوگو پر جنبوجوش اما آشفته بود. او و ادل چهار فرزند داشتند، اما ازدواج آنها موفقیتآمیز نبود. ادل شیفتهي شارل آگوستین سنت- بووِ منتقد شد، مردی كمقدرتتر اما باصفاتر از هوگو. هوگو هم اشتیاق سوزان خود را رها کرد. ارتباط طولانیمدت او با ژولیت دروئهيِ هنرپیشه که زندگی خود را وقف او کرده بود، مانع از روابط متعدد دیگرش از جمله رابطه با لئوني بيارد نشد؛ زنی که شوهرش به تعقیب کیفری او پرداخت. در آخر هوگو توانست از مجازات زندان فرار کند، اما بخت با خانم بيارد يار نبود.
وقتی دختر مورد علاقهاش، لئوپولدين و دامادش در ۱۸۴۳ در یک حادثهی قايقراني غرق شدند، تراژدی عجیبی در زندگی او رخ داد.
فعالیت سیاسی
هوگو در دوران سلطنت لويی فیلیپ به دنبال یک منصب رسمی بود. در ۱۸۴۱ به عنوان یکی از اعضای آکادمی فرانسه انتخاب و رتبهای عالی به او اعطا شد. با این حال، انقلاب ۱۸۲۸ ادغام او در تشکیلات را متوقف کرد.
دخالتش در سیاست تا آن زمان فقط جنبهی نظری داشت، اما با سرنگونی دوبارهی سلطنت و استقرار جمهوری دوم، او خود را سخنگوی آزادی و حقوق «مردمان دونپایه» معرفی کرد. زمانی که لوبی- ناپلئون در دسامبر ۱۸۵۱ کودتا کرد تا جمهوری را به امپراتوری دوم تبدیل کند، هوگو از جمله کسانی بود که در خیابانها تظاهرات میکردند. بعد از این که مخالفان شکست خوردند، هوگو به جزایر کانال مانش، ابتدا به جرزی و سپس به گریزین تبعید شد.
بازگشت از تبعید
در تبعید، هوگو در مجموعهی شعر «امپراتوری در زنجیر» به ناپلئون دوم جملهی کوبندهای کرد. او این کار را به طور غیر مستقیم در «بینوایان» هم ادامه دارد؛ رماني که نگارشش در دههی ۱۸۴۰ شروع شد و در ۱۸۶۲ به پایان رسید. رمانی عظیم با ۶۵۰ هزار کلمه که همبستگی هوگو را با فقرا در شورش علیه ثروت و قدرت نشان ميدهد.
در این مدت، جذب معنویتگرایی و جلسات احضار روح شد. بینش خاص او نسبت به دین و تاریخ، نقش بزرگتری در شعر او داشت که در آثاری مانند «افسانهی اعصار» که اولین بخش آن در ۱۸۵۹ منتشر شد، کیفیتی حماسی به خود گرفت. رمان ملودرام «زحمتکشان دریا» در ۱۸۶۶ که و قایمش در جزیرهی گریزین میگذرد، تغییری در قدرت قلم او را نشان میدهد.
سقوط امپراتوری دوم پس از فاجعهی جنگهای فرانسه و پروس در ۱۸۷۰ هوگو را از تبعید به پاریس بازگرداند تا در سقوط شهر تحت محاصرهی آلمان سهیم شود. تلاشهای او برای ایفای نقش سیاسی در وقایع پس از آن - پایهگذاری جمهوری سوم و قیام کمون در پاریس - عمدتاً ناموفق بود. زندگی او نیز به دلیل از دست دادن عزیزانش تیره شد، همسرش در ۱۸۶۸ درگذشت و پسرانش در سالهای ۱۸۷۱ و ۱۸۷۳، اما او انرژی خود را حفظ کرد، همانطور که در پایان آخرین رمانش، «نود و سه» (۱۸۷۴) به خوبی آشکار است.
او از ۱۸۷۶ در فعالیت سیاسی به عنوان سناتور نیز موفق بود. هوگو به کمک موفقیت عمومی رسالهی ساده و صمیمیاش به نام «فن پدربزرگ بودن» در ۱۸۷۷ و در آخرین سالهای زندگی به نمادی از میهنپرستی فرانسوی جمهوریخواهی و خوشبینی به پیشرفت بشری، تبدیل شده بود. هشتادمین سالگرد تولد او، یک جشن ملی اعلام شد و هنگامی که در ۱۸۸۳ درگذشت، مراسم تشییع جنازهای مجلل برایش برگزار شد و جمعیت زیادی شاهد انتقال جسد او به پانتئون بودند.
دیدگاه خود را بنویسید