
گراهام گرين
1904- 1991 ¡ انگليسي
رماننويس، نمايشنامهنويس و جستارنويسي كه آثاري خواندني و بسيار محبوب نوشته و در اين آثار، غالباً از منظر مسيحيتِ كاتوليك موضوعات اخلاقي پيچيده را بررسي كرده است.
هنری گراهام گرین سال ۱۹۰۴ در هرتفوردشِر انگلستان در یک خانوادهی بزرگ و بانفوذ به دنیا آمد. او در دوران شاگردی مدرسهی شبانهروزي بِرك همستد که پدرش ریاست عالی آن را بر عهده داشت، بارها قربانی زورگویی شد و چند بار دست به خودکشی زد تا جایی که در شانزده سالگی به روانکاو ارجاع داده شد. گرین که ابتدا خداناباور بود در ۱۹۲۶ یعنی یک سال پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه آکسفورد، به آیین کاتولیک درآمد. او جذب زنی به نام ویوین دِیرل- براونینگ شد و در نهایت در ۱۹۲۷ با او ازدواج کرد.
رمان اول گرین با نام «انسان و درونش» (۱۹۲۹) یک داستانِ به طرز فجیعی رمانتیک دربارهی خیانت و قاچاق بود. از این رمان استقبال مناسبی شد. در نتیجه گرین شغلش را به عنوان نسخهخوان در روزنامهی تایمز کنار گذاشت تا آزادانه به نوشتن و روزنامهنگاری بپردازد.
سرگرمیهای جدی
انتشار رمان « قطار استانبول» (۱۹۳۲) که یک داستان دلهرهآور (تریلر) بود، موفقیت تجاری را برای گرین به عنوان یک رماننویس به ارمغان آورد. این کتاب اولین نمونهی آثاری بود که گرین آنها را «سرگرمیها» (آثار عمدتاً عامهپسند) مینامید. «صخرهای برایتون» (۱۹۳۸) که یکی از مشهورترین رمانهای اوست، عناصری از این «سرگرمیها»ی گرین را در خود داشت: طرحی دلهرهآور با قهرمانی تحت تعقیب، ولی متمرکز بر موضوعات عمیقتری همچون اخلاق و شر. در سال انتشار این کتاب، گرین به مکزیک فرار کرد تا از یک محاکمه بگریزد. در نتیجهی این ماجرا، سفرنامهی «جادههای بیقانون» (۱۹۳۹) و رمان «قدرت و جلال» (۱۹۴۰) نوشته شدند. شخصیت محوری این رمان یک کشیش میخوارهی کاتولیک فاسد از نظر اخلاقی طی سالهای پایانِ قدرتِ کلیسا در مکزیک بود.
گرین در ۱۹۴۶ با یک زن کاتولیک متأهل به نام کاترین والستون وارد رابطه شد. این رابطه در ۱۹۵۱ خاتمه یافت، اما منبع الهام یکی دیگر از مشهورترین رمانهای او به نام «پایان رابطه» شد که سال بعد از آن انتشار یافت گرین در ۱۹۴۷ همسرش ویوین را ترک کرد، اما این زوج هرگز به صورت رسمی طلاق نگرفتند.
سفرهای گسترده
او به مناطق «وحشی و دوردست» جهان سفر کرد و از کشمکش و جنگ در این مناطق، برای تشدید ابهامها و چالشهای اخلاقی شخصیتهای داستانهایش استفاده کرد. اقامت وی درهائیتی در ۱۹۵۴ الهامبخش رمان «مقلّدها» (۱۹۶۶) شد. او در این رمان به واکاوی سرکوبهای سیاسی در این کشور پرداخت. همچنین سفر وی به کنگوی بلژیک و بازدیدش از اقامتگاههای جذامیان، به آفرینش رمان «ازدرمان گذشته» (ترجمهی فارسی با عنوان «فصل بارانی») (۱۹۶۰)- یک تراژدی دربارهی احتمال رستگاری شخصی- انجامید. سفرهای گرین به کوبا دستمایهی خلق رمان «مأمور ما در هاوانا» (۱۹۵۸) شد؛ یک کمدی سیاه که درست پیش از انقلاب کاسترو در این کشور اتفاق میافتاد.
در ۱۹۶۶ به آنتیب در فرانسه نقل مکان کرد تا با معشوقهاش ایوِت کلوئتا زندگی کند. این زوج بعدها به شهر ووی در سوئیس رفتند و گرین سالهای پایانی عمرش را در آنجا گذراند. او در سالهای ۱۹۶۶ و ۱۹۶۷ جزء فهرست نهایی نامزدهای دریافت جایزهی نوبل ادبیات بود. او تا زمان مرگش به نوشتن ادامه داد که از میان آثار متأخرش «کنسول افتخاری» (۱۹۷۳) و «عامل انسانی» (۱۹۷۸) حائز اهمیت بودند. سبک نوشتاری شفاف، دیالوگهای واقعی و طرحهای داستانی گیرا در کنار جدیت اخلاقی آثار گرین، جایگاه او را در میان بزرگترین نویسندگان قرن بیستم تثبیت کردهاند.
دیدگاه خود را بنویسید