
گونتر گراس
1927- 2015 ¡ آلماني
به اين نويسنده، هنرمند و شاعر آلماني پس از نوشتن رمان «طبل حلبي» كه توصيفي طنزآلود اما تلخ از زندگي مردم عادي آلمان در رژيم نازي و تلاششان براي انكار گذشته بود، وجدان يك ملت ميگفتند.
گونتر ویلهلم گراس یازده ساله بود که شهر زادگاهش دانتسیگ (گدانسک فعلی در لهستان) به آلمان نازی ضمیمه شد. اگرچه دانتسیگ از نظر جامعهی ملل شهری آزاد به شمار میرفت، اما بسیاری از شهروندان آلمانی این شهر به رایش وفادار بودند. گراس که با خواهر کوچکتر، پدر آلمانی و مادر لهستانیاش بزرگ میشد، شاهد رشد روزافزون نازی شدن شهر و آزار و اذیت اقلیتها بود. علاقهی اصلی او تاریخ هنر بود و اصلیترین مرجعش برای یافتن اطلاعات در این زمینه جمعآوری کارتهای سیگاری بود که روی آنها دربارهی آثار بزرگ هنری اطلاعاتی چاپ شده بود.
مبارزه برای سرزمین پدری
گراس به عضویت سازمان جوانان نازی در آمد و پس از آموزش نظامی اجباری، در حالی که فقط هفده سال داشت به سازمان ترسناک وافن اس اس پیوست. او طی سالهای پایانی جنگ رشد کرد و به بلوغ رسید. گراس در جنگ با ارتش شوروی مجروح شد و در حال گذراندن دورهی نقاهت برای جراحانش در بیمارستان بود که نیروهای آمریکایی او را به عنوان اسیر جنگی بازداشت کردند. در کتاب «کندن پوست پیاز» (۲۰۰۷) که بخشی از سهگانهی خاطراتش است، سعی میکند با خود جوانترش که در طول ظهور پیشوا از رنج دیگران مصون بوده همذاتپنداری کند. او نوشته است: «فیلمهای خبری قهرمانان آلمانی در جبههی نبرد نقش مهمی ایفا میکردند. برای من حقیقت زیبا و سیاه و سفید که آنها ارائه میکردند بسیار محرک بود.» او عمیقاً از این که حدود نیم قرن تعلق خاطرش به اساس را مخفی نگه داشته بود احساس تأسف میکرد.
موفقیت و جنجال
گراس پس از جنگ به عنوان کارگر در مزرعه و معدن پتاس شروع به کار کرد، اما چیزی نگذشت که اشتیاقش به هنر راه او را به سمت دوسلدورف و برلین کج کرد. در پاریس به گروه نویسندگان تأثیرگذاری به نام «گروه 47» پیوست و در آنجا بود که به نوشتن شعر و نمایشنامه پرداخت. همچنین اولین رمان خود به نام «طبل حلبی» (۱۹۵۹) را هم آنجا نوشت و منتشر کرد. این کتاب در آلمان متهم به توهین به مقدسات هرزهنگاری شد و در شهر گدانسک که در آن زمان شهری کمونیستی بود و داستان کتاب در بستر آن شهر میگذرد، ممنوع اعلام شد. در هر صورت، این کتاب تحسینی جهانی برای نویسنده به همراه داشت و او برای این اثر در ۱۹۹۹ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد.
گراس از قهرمان کوچک خود با اندام کوچک و نتراشیدهاش و طبل حلبی و فریادی که میتوانست شیشه را بشکند، استفاده کرد تا بتواند خاطرات جنایات جنگ و عواقب آن را مرور کند و این کار را با ترکیبی از جادو، تخیل و نگاه به گذشته انجام داد. او به ارتقای سبک نوشتاریاش ادامه داد و بعدتر کتابهای «موش و گربه» (۱۹۶۱) و «سالهای سگی» (۱۹۶۳) را نوشت که با «طبل حلبی»، یک سهگانه را تشکیل میدهند. او در کتاب «بر گام خرچنگ» (۲۰۰۲) به داستان واقعی غرق کردن یک کشتی به نام ويلهم گوستاو، حامل هزاران پناهجوی آلمانی توسط زیر دریایی روسیه پرداخت.
گراس یک اخلاقگرای جدی بود و برای ویلی برانت که سیاستمداری سوسیال دموکرات بود، مطلب مینوشت. او مجموعهای از آثار سیاسی تألیف کرد و وقتی با به هم پیوستن آلمان غربی و شرقی در ۱۹۹۰ مخالفت کرد، باعث رنجش گروه کثیری از اطرافیانش شد. او میترسید یک آلمان واحد و متحد دوباره ساختار دولت - ملت تهاجمیاش را بازیابد. گونتر گراس در هشتاد و هفت سالگی در نزدیکی خانهاش در لوبک در شمال آلمان درگذشت.
دیدگاه خود را بنویسید