
یک روز از زندگی ایوان دنیسُویچ
۱۹۶۲ ¡ روسیه
الکساندر سولژنیتسین (۱۹۱۸- 2008)
یک روز از زندگی ایوان دنیسُویچ، نوشتهی الکساندر سولژنیتسین، کتاب کوچکی است که تأثیر عظیمی داشت. این کتاب، با توصیف یک روز از زندگیِ یکی از زندانیانِ اردوگاههای کار اجباریِ شوروی در دههی 1950، اولین روایت ادبی از زندگی زندانیان حکومت سرکوبگر استالین بود که در شوروی چاپ شد. زیاد طول نکشید که کتاب به زبانهای دیگر هم ترجمه شد و پیامدهای واقعیِ استبداد استالینی را در قالب روایتی باورپذیر پیش چشم جهانیان گذاشت. این کتاب یکی از دلایلی بود که باعث شد سولژنیتسین جایزهی نوبل ادبیات را ببرد اما پیامد دیگری هم داشت: دستگیری سولژنیتسین و تبعیدش از اتحاد جماهیر شوروی.
ایوان دنیسُویچ شوخُف دهقانی است که در دههی ۱۹۴۰ از اسارتگاه آلمانیها فرار کرده اما برچسب «جاسوس» خورده. سولژنیتسین یک روز از زندگی او را با نثری ساده و بيآرايه وصف میکند و اغلب، وقتی میخواهد دربارهی زندانیها حرف بزند، اصطلاح خاص «زِك» را به کار میگیرد. شوخف، با وجود ناخوشیاش، مجبور است در سرمای شدیدی که حتی ملاط هم در آن یخ ميزند، در پروژهای ساختمانی کار کند. او و باقی زندانیها فقط یک هدف دارند جان به در بردن. آنها سخت کار میکنند تا از تنبیه و مجازات در امان بمانند و، اگر بخت یارشان باشد، غذای بیشتری نصیبشان شود؛ بخشی از جیرهشان را ذخیره میکنند تا بعداً بخورند یا با چیزی دیگر معاوضهاش کنند؛ و سعی میکنند سرگروهشان را راضی نگه دارند.
چشم شوخف همیشه پی چیزهایی است که ممکن است زمانی به کارش بیایند مثلاً قطعهای فولادی پیدا میکند و آن را جايي مخفي ميكند تا بعداً ابزاری با آن بسازد او به ديگران هم كمك ميكند، از جمله زندانياي به نام تزار كه عهدهدارِ كارهاي اداري است و شوخف، در ازاي سهمي از بستههاي غذايي او، خردهكاريهايش را انجام ميدهد. شوخف، با چنين ترفندهايي، بيماري و ناخوشياش را تاب ميآورد و خستگيِ ناشي از كار بيوقفه را از خودش ميراند و روز را به شب ميرساند. بنابراين، گرچه شكمش گرسنه است، تقريباً يك لحظه هم به حال خودش نبوده، و هنوز نيمي از ده سال حبسش براي جرمي ناكرده باقي مانده، ميشود گفت روز موفقيتآميزي داشته است.
شما می توانید این کتاب به همراه هزاران عنوان کتاب دیگر را از فروشگاه اینترنتی بوک شهر تهیه فرمائید
دیدگاه خود را بنویسید