کتاب مرد اول، آخرین رمان از آلبر کامو نویسنده دوست‌داشتنی و معروف الجزایری‌الاصل هست. البته ناگفته نمونه که آلبر کامو این کتاب رو به زبان فرانسوی نوشته و نوشته‌هاش جزو ادبیات فرانسه حساب میشه.
کتاب مرد اول، ماجرای یه مرد به اسم ژاک هستش. ژاکِ چهل ساله، روزی برای اولین بار روی مزار پدرش حاضر میشه؛ پدری که اون هیچ خاطره‌ای ازش نداره. ژاک یک ساله بوده که پدرش توی جنگ کشته میشه و ژاک هیچ‌وقت فرصت خلق خاطره با پدرش رو نداشته.
توی گورستان، ژاک متوجه نکته‌ای میشه که هیچوقت بهش دقت نکرده بود. زمانی که پدرش کشته شده، اون بیست و نه سال داشته، یعنی یازده سال جوون‌تر از الانِ ژاک. ژاک تصمیم میگیره که راجع‌به زندگی و مرگ پدرش تحقیق کنه.
توی ادامه داستان، کامو ما رو به کودکی خودش (ژاک) می‌بره و ما به قلم آلبر کامو، سفر می‌کنیم به کودکی سخت، اما پر از شادابی و سرزندگیِ خودش. کودکی‌ای که با وجود فقر و شرایط سخت زندگی، کلی دلیل کوچیک برای خوشحالی داره.
توی کتاب مرد اول، ما با شخصیت‌های جذاب و قابل تاملی آشنا میشیم.
مادر ژاک: یه زن مهربان و دوست داشتنی که برای تامین هزینه‌های زندگی خودش و خانواده‌اش مجبور به رختشویی و خدمتکاریه. مادر ژاک، بعد از فوت پدرش، همه زحمات این خانواده رو به گردن گرفته. اون با همه ویژگی‌های خوب و بزرگ‌اش، دو تا نقص شخصی داره؛ مادر ژاک، دچار مشکل شنوایی هستش و اون بی‌سواده.
مادربزرگ ژاک: پیرزنی دوست‌داشتنی. اون هم مثل دخترش بی‌سواده. اما با وجود این بی‌سوادی، اون همون کسی هستش که برای کل خانواده تصمیم‌گیری می‌کنه. همه مسئولیت‌های خانواده ژاک بر عهده این پیرزن هستش.
دایی ژاک: دایی ژاک هم مثل خواهرش مشکل شنوایی داره. ولی مشکل دایی ژاک شدیدتر و یه تفاوت بزرگ هم داره. دایی ژاک به صورت کامل ناشنوا و لال هستش.
لا به لای این داستان جذاب و آشنایی ما با این شخصیت‌ها، کامو به بیان مفاهیم فلسفی‌ای می‌پردازه. اون به بررسی عقاید اگزیستانسیالیستی‌اش و همچنین با داستان جذاب‌اش به بررسی التهابات الجزایر می‌پردازه.
خود کامو معتقد بوده که کتاب مرد اول بهترین اثرش خواهد بود. اثری که هیچ‌وقت موفق به تموم کردن‌اش نشد.
حالا ما میتونیم این داستان جذاب رو با ترجمه محمود بهفروزی و به همت نشر جامی بخونیم.
جایی از این کتاب میخونیم:
آدم از کسانی طلب بخشش می کند که می داند می توانند ببخشند یعنی فقط همین، فقط ببخشند، نه این که از آدم بخواهند سزاوار بشود یا منتظر بماند.