کتاب اسباب خوشبختی مجموعه‌ای از چهار داستان کوتاه به قلم اریک امانوئل اشمیت، نویسنده فرانسوی زبان هستش.
داستان‌های انتخاب شده توی این مجموعه:
داستان اول: اسباب خوشبختی
داستان دوم: بازگشت
داستان سوم: دستکش
داستان چهارم: بانوی گل به دست
این کتاب مجموعه‌ای خاص از داستان‌هایی هستش که به نظر بعضی از منتقدها، نسبت به خیلی از آثار این نویسنده فرانسوی زبان متفاوت هستن. شکل روابط، مرز واقع بین حقیقت و دروغ، روانکاوی شخصیت‌ها، خوشبختی و پایان سعادت‌مندانه، تخیل، دروغ، فریب و خیلی از مسائل مهم توی روابط انسان‌ها داخل این داستان‌ها جا گرفتن.
توی این چهارتا داستان، ما با چهارتا جهان مواجهه داریم. چهارتا جهان، صد در صد متفاوت نسبت به همدیگه. به سراغ انسان‌هایی میریم، با جایگاه‌های متفاوت اجتماعی و شرایط کاملا متفاوت و زندگی‌هایی با تفاوت زیاد نسبت به همدیگه. به سراغ پدری میریم که فقط یه غفلت، یه تصمیم اشتباه همه زندگی‌اش رو تغییر میده. به سراغ زنی میریم که همه مدت رو با فرض خوشبختی زندگی کرده، غافل از اینکه این غفلت متزلزل و شکننده‌ست. به سراغ کسایی میریم که نیروی خاطره، تاثیر تمام‌نشدنی اتفاقات گذشته، سرنوشت‌شون رو عوض می‌کنه. با دنیایی آشنا میشیم پر از تخیل، دروغ، فریب، که مرز بین حقیقت و دروغ داخل‌اش مشخص نیست.
بخشی از کتاب اسباب خوشبختی اریک امانوئل اشمیت مینویسه:
آرایشگاه آتولیه کاپیلر کوچه ویکتور هوگو. آره قبلا هم تعریفش رو شنیده بودم اما می دونی که. آرایشگرها هم مثل شوهرهامون هستن سال ها گمان می کنیم که بهترین های دنیا هستن. جلوی خودم را گرفتم و درباره ی اسم پیش پاافتاده ی آرایشگاه اظهارنظری نکردم، اما به خاطر سپردم که حتما باید بگویم از طرف او آمده ام و داوید را بخواهم. نابغه س عزیز من، یک نابغه ی واقعی.