فرانتس کافکا، این غول تاریخ ادبیات با سه رمان ناتموم محاکمه، قصر و آمریکا، شاهکار کاملش مسخ و مجموعه داستان¬های کوتاه و چند جلد نامه¬ای که از خودش به جا گذاشته، تاثیری روی فرهنگ و هنر و فلسفه و حتی می‌شه گفت سبک زندگی مردم بعد از خودش گذاشته که مثال زدنیه. تا جایی‌که خیلی از مردم وقتی با شرایطی بغرنج و پیچیده و متناقض روبه¬رو می‌شن می‌گن که چقدر این وضعیت کافکاییه. مجموعه داستان کوتاه¬های کافکا کامل¬ترین کتاب کافکاس و شاید برای مواجهه با این نابغه قرن بیستم بهترین کتاب باشه، چون ما با کافکایی روبه¬رو می‌شیم که داستان¬هاش ¬رو بازنویسی کرده و از زیر نگاه سخت¬گیرانه خودش گذشتن و همه¬ی اون اضطراب و سردرگمی دائمی شخصیت¬ها و دنیای کابوس¬وار رمان¬های ناتمامش¬ رو به نحوی شاید کامل¬تر توی داستان¬هاش بشه ردگیری کرد. بیشتر داستان¬های این مجموعه توی دوره زندگی خود کافکا چاپ شدن و یه سری از داستان¬ها هم جز همون دست‌نوشته¬هایی بودن که کافکا به دوست صمیمی خودش ماکس برود سپرده بود که اون¬ها رو بسوزونه، اما به هر حال از خوش¬بختی ما ماکس برود تصمیم می‌گیره که به وصیت دوستش عمل نکنه و این شاهکارها رو به خاکستر تاریخ نسپره. یکی از ویژگی¬های کافکا که آلبر کامو، نویسنده بزرگ فرانسوی ـ الجزایری و برنده جایزه نوبل، به اون اشاره می‌کنه اینه که کافکا خواننده آثارش ¬رو مجبور می‌کنه که دوباره و دوباره داستان-هاش ¬رو بخونن و این از قدرت عجیب کافکا برای به چالش کشیدن ذهن مخاطب¬هاش میاد، چرا که هر بار که شما یکی از داستان¬های کافکا رو می‌خونین با یه برداشت تازه از اون داستان روبه¬رو می‌شین و مثل منشوری می‌مونه که به هر طرفی بچرخونینش، نور رو به یه نحو متفاوت می‌شکنه و تصویر تازه¬ای ¬رو به شما نشون می‌ده. داستان¬های کافکا شما رو مجبور می‌کنن که دنیا رو به یه شکل دیگه ببینین، به شیوه¬ی کافکایی، شیوه¬ای که شاید به تصویر حقیقی دنیا نزدیک¬تر باشه.