کتاب دمیان ( داستان جوانی امیل سینکلر ) یه کتاب بزرگ، مهم، عمیق و قابل بحث از هرمان هسه نویسنده آلمانی هستش.
هرمان هسه برای نگارش این کتاب مهم از متفکرین و فیلسوف و روانکاوهای مهمی الهام گرفته. فیلسوف‌های مکتب رمانتیسم آلمانی، نیچه، فلسفه و عرفان شرقی و در نهایت آموزه‌های کارل گوستاو یونگ، همه در کنار همدیگه باعث شده‌ان که دمیان تبدیل به یه رمان عمیق و فلسفی و قابل بحث شه. در کنار حضور این فلسفه و متفکرین و تاثیرشون توی کتاب دمیان و الهام هرمان هسه از اون‌ها نباید نقش زمانه‌ای که هرمان هسه در اون می‌زیست رو کمرنگ بدونیم. هرمان هسه بعد از تحول کلی و التهابات و مصائب فراوانی که جامعه جهانی بالاخص و به طور متمرکزتر ( حداقل برای هرمان هسه و نگارش این کتاب ) ، جامعه آلمانی و جنگ جهانی اول و مشکلاتی که در پی داشت به سراغ نگارش این کتاب رفت.
امیل سینکلر یه نوجوان آلمانی که توی خامی و ناپختگی نوجوانی زندگی می‌کنه، بعد از آشنا شدن با مکس دمیان، دچار تحولات و درگیری‌های زیادی میشه. باورهای مذهبی که به چالش کشیده میشه، وسوسه‌های فردی که خودشون رو توی ابعاد مختلفی نشون میدن، تزلزل و فروپاشی‌های اخلاقی و بحران هویتی که بعد از آشنایی با مکس دمیان، خودشون رو توی زندگی امیل سینکلر نشون میدن.
کتاب دمیان از هرمان هسه، بازتابی از آشوب و اغتشاش درونیِ حاکم بر نویسنده و حتی جامعه جهانی بعد از جنگ جهانی اول هست. هسه توی این کتاب با بررسی مفاهیمی که به خاطر مصائب و سختی‌ها و نابودی و ویرانی‌ای که جنگ با خودش به همراه داشته باعث از بین رفتن و کمرنگ شدن اون‌ها شده، مفاهیمی مثل منطق، عشق، حقیقت، خیر، شر، جنون، تلاش کرده که دست به کاری بزنه، تا شاید جوابی برای این سوال‌ها که من کی‌ام؟ وظیفه من چیه؟ معنی زندگی من چیه؟ پیدا کنه، یا حتی با گفتن یه سری حرف‌ها، شاید کسی پیدا شه که این پاسخ رو پیدا کنه.
یه بخش از کتاب دمیان میخونیم:
حس می کنم افکارت عمیق تر از آن است که بتوانی بیان کنی. پس بدان که به اندازه ی فکرت زندگی نکرده ای و این درست نیست. فقط افکاری ارزش دارند که بتوان با آنها به واقع زندگی کرد...