مری شلی نویسنده ی کتاب فرانکشتاین ایده ی اولیه کتاب را در یک مهمانی از دوست خانوادگی آنها بود گرفت.
داستان درباره ی جوان دانشمندی است که به دنبال علت زندگی است و علاقه دارد به اشیا غیر زنده جان ببخشد.
او با تکه هایی از بدن مردگان و قرار دادن آنها در کنار یکدیگر و عبور دادن جریان الکتریسیته بر آن موفق به خلق موجودی می شود که از آدم بزرگتر است و چهره ای زشت دارد که تمام بدن او پر از بخیه های درشت و زشت است. این موجود نماد شرارت می شود تا جایی که حتی خالق او نیز از دست شرارت های او در امان نیست و فرار می کند چون نمی تواند او را کنترل کند.
این کتاب شاید هشداری در مورد خطراتی است که علم ممکن است ایجاد کند.
کتاب فرانکشتاین جز رمان های علمی تخیلی و ترسناک است و در عین حال یک رمان فلسفی است که در ذهن مخاطب سوالات زیادی درباره ی مفهوم زندگی و جایگاه انسان در جهان را بر می انگیزد.
بخشی از کتاب
زندگی ام در آن سوراخی یکنواخت بود صبح ها حرکات کلبه نشین ها را زیر نظر می گرفتم و وقتی دنبال کارهای مختلف بودند می خوابیدم، بقیه ی روز را به تماشای دوستانم می گذراندم وقتی مشغول استراحت بودند. اگر شبی مهتابی یا پر ستاره بود به جنگل می رفتم و غذای خود و هیزم برای کلبه تهیه می کردم. وقتی بر می گشتم اگر لازم بود برف سر راهشان را تمیز می کردم.