12%

فصل نان

وضعیت : موجود

قیمت : 572,000 ریال

650,000 ریال
  • خیرا... دوان دوان رفت که حاجی را خبر کند، من هم نان پیچه ام را که ننه برایم گذاشته بود باز کردم، با بی میلی نان را خوردم. بعد از ظهر دو نفر با یک گاری آمدند. حاجی هم آمد. برای کرایه بردن خر مدتی چانه زدند. خر را گذاشتند روی گاری. چشم های خر باز مانده بود. نگاهش تا دور دست می دوید. روی چشم هایش غبار نشسته بود کدر بود. خیرا... چپقش را چاق کرد و گوشه ی دیوار نشست من هم روی چتی نشستم.
    توبره ی کاه کنار تیر چراغ افتاده بود. شیرهای روی بشکه ها همچنان پشتشان می سوخت و بی خیال چرت می زدند. پاکت خالی گوشه ی دیوار افتاده بود. پسری پاکت را با پا به جلو پرت کرد خم شد و برش داشت. پر از بادش کرد و ناگهان ترکاند. خیرا... چرتش پاره شد و فحش داد.
    عصر حاجی آمد سه قران مزدم را داد. به خانه که می آمدم یک قلک خریدم. سرفه می زدم و گلویم درد می کرد. به ننه گفتم گلویم درد می کند. گفت: حتما شیرینی زیاد خوردی پولت را دادی چه؟ ها لا بد خرما خریدی. مگر نگفتم خيار بخر؟ خیار خنکه.
    اتاق تاریک بوده ننه پیرهن چراغ را درآورد و پایه اش را برد که نفت بخرد. بوی عطر آبگوشت لیمو عمانی خانه ی همسایه، اتاقمان را پر کرده بود. بابام با بوی ترشیده ی نان آمد. به من گفت: امشب شب جمعه اس. یه سوره قرآن برای مرده هامان بخوان. گفتم: گلوم خیلی درد می کنه. از دور صدای اذان می آمد بابا صلوات فرستاد. فاطی به آهنگ گوشت کوب همسایه می رقصید. جاده های حاشیه ی گلیم تاریک بود و ماشین اصغر چراغ نداشت. ننه هنوز نیامده بود. شاید به او نسیه نداده بودند.

مشخصات کلی

  • قطع
    جیبی
  • پوشش جلد
    شومیز

مشخصات فنی

  • نویسنده
    علی اشرف درویشیان
  • ناشر
    چشمه
  • مترجم
  • تاریخ آخرین چاپ
    1400
  • تعداد صفحات
    84
امتیاز کاربران به: فصل نان
Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

    محصولات مرتبط