قمارباز داستانی است که توسط داستایفسکی نوشته شده است. این اثر در روسیه قرن نوزده روایت می‌شود، داستان درباره یک قمارباز بی سروسامان به نام الکسی ایوانویچ می باشد که درگیر اعتیاد به قمار و تصمیمات نابخردانه خود است. او به تدریج به یک جوان بی اهمیت به زندگی تبدیل می‌شود که زندگی و ارزش های خود را به خاطر قماربازی از دست می دهد.
در قمارباز داستایفسکی به طور عمده بر روابط انسانی و روانشناسی شخصیت ها تمرکز می کند.
الکسی درگیر عشق به زنی به نام پولینا می‌شود که باعث مشکلات روحی زیادی برای او می شود. او در تلاش است تا با قمار ثروتی بزرگ به دست بیاورد تا برای پولینا باشد اما در این بین به تدریج دچار اعتیاد به قمار می‌شود و سبب می شود تا تصمیمات نادرستی را بگیرد و زندگی خود و پولینا را به خطر بیاندازد و تنش ها و مشکلات خود را به تدریج بیشتر کند و با ناامیدی و عدم کنترل خود به سوی فروپاشی کامل برود.
داستایفسکی در قمارباز به بررسی اعتیاد و انگیزه های انسانی عمیق می پردازد. این اثر نشان می دهد که قماربازی و اعتیاد به قمار نه تنها می تواند زندگی فرد را نابود کند، بلکه جوامع را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.
داستایفسکی در این اثر با شیوه ای قوی در بیان و روانشناسی عمیق، خواننده را به تفکر در مسائل اخلاقی و اجتماعی دعوت می کند.
در مجموع قمارباز یک اثر ادبی قوی است که در آن داستان به بررسی پیامدهای قمار و اعتیاد به آن می پردازد.شخصیت اصل داستان یا همان الکسی با دستاوردهای موقتی و شکست های پی در پی مواجه می‌شود و این باعث می‌شود که با تلخی های زیادی در زندگی روبرو شود و از مسیر اصلی و درست زندگی منحرف می‌شود.