کتاب پسرک روزنامه فروش داستان پسری به نام جان وورکمن است که با فروش روزنامه سعی می¬کنه تا زندگی خود و خونوادش رو بچرخونه. جان که با مادرش زندگی می‌کنه، پسر خیلی باهوشیه و رویای اینو داره که یه روزی میلیونر بشه و از زندگی سختی که داره نجات پیدا کنه. جان خیلی تلاش می¬کنه و البته توی این راه همچنان به اصول و اخلاقیات پایبنده. اون کسیه که همه¬ی اطرافیانش دوستش دارند و به او احترام می¬ذارند. داستان از جایی جون می‌گیره که پسرک روزنامه¬فروش بی¬خونواده¬ای می‌میره و جان که وجدانش بهش مدام می‌گه که نباید نسبت به این قضیه بی¬تفاوت باشه، واسه پسرک مراسمی می‌گیره و همین کارش باعث می‌شه که توجه یک روزنامه¬نگار به قضیه جلب بشه و موتور قصه¬گویی رمان روشن می‌شه. گوردن بنه¬ت، یکی از مقتدرترین شخصیت¬های جهان و صاحب یه دستگاه عظیم مطبوعاتیه که به اون، سلطان روزنامه¬نگاری می‌گن. بنه¬ت که از شجاعت جان ورکمن خوشش اومده، ازش می‌خواد که توی چاپخونه¬ش مشغول به¬کار بشه.
رمان پسرک روزنامه¬فروش داستانیه راجع به خواستن توانستنه، داستانی راجع به توانایی¬های بی¬حد آدمی برای تغییر شرایط و ساختن زندگی بهتر و محقق شدن رویا. داستانی که شاید در وهله اول ساده¬دلانه و ساده¬انگارانه به نظر بیاد، اما آموزه¬ها و تجربه¬هایی¬ رو توی دل خودش پرورش داده که ایمان و باور به هدف ¬رو به بهترین شکل ممکن توی خودش متبلور کرده، آموزه¬هایی که هیچ¬ وقت کهنه نمی‌شن و همیشه تر و تازه و قابل استفاده هستن. جایی از داستان جان جمله¬ای ¬رو از اندرو کارنگی می‌گه که این جمله سرلوحه جان، توی زندگیش بوده: «کسی که موفق شود از جایی که یک شاخه علف بیشتر نبوده است، دو شاخه برویاند، عمرش را بیهوده نگذرانده است.»
هانس دومینیک نویسنده¬ی آلمانی¬ای است که بیشتر آثارش را داستان¬های علمی ـ تخیلی و کتاب¬های غیرداستانی تشکیل می¬دهند. او همچنین ژورنالیست و مهندس مکانیک بود.