شب بعد از شام دور هم نشسته بودیم. پدرم روزنامه می‌خواند. یک آگهی را در روزنامه دیدم که عکس چند زن هنرپیشه هم آنجا بود. پرسیدم:
- پدر چرا چنین عکس‌هایی از مردان چاپ نمی‌شود؟
پدرم، پس از این که روزنامه را از مقابلش پایین آورد و به من خیره خیره نگاه کرد گفت: «کله‌ی تو مثل این‌که به جایی خورده است. هیچ می‌فهمی چه می‌گویی؟»
- امروز معلم‌مان گفت بین زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد. اگر واقعاً این طور است، پس چرا چنین عکس‌هایی از مردان چاپ نمی‌شود؟
پدرم گفت: مرد مرد است و زن هم زن. بالاخره هرچه باشد یک تفاوت هست. مادرم که خیاطی می‌کرد سرش را بلند کرد و گفت:
- اتفاقاً تفاوت بزرگی هم هست. مثلاً مردها می‌توانند شب بیرون باشند اما زن ها اگر نیمه شب تنها بیرون بروند خوبیت ندارد ... چرا؟ پدر و مادرم شروع به جر و بحث کردند.
سوالی که در نامه‌ات مطرح کرده بودی ذهن همه را مشغول می‌کند. به نظر من مرد با مرد بودن و زن با زن بودن خود برتری‌های جداگانه و مخصوص به خودشان را دارند. در تاریخ، زنان مشهور بزرگی بوده‌اند، اگر از آن‌ها می‌پرسیدند که آیا دوست داشتید مرد به دنیا بیایید، به نظر تو چه می‌گفتند؟ گمان نمی‌کنم که جواب مثبت می‌دادند. فرق نمی‌کند زن باشیم یا مرد، کافی است که خودمان را قبول داشته باشیم. خوش شانسی همین است.