12%

هشت و چهل و چهار

وضعیت : موجود

قیمت : 1,232,000 ریال

1,400,000 ریال
  • ماشین ها ایستاده بودند پشت چراغ. بعضی ها پشت چراغ هم دستشان را از روی برق بر نمی داشتند. آفتاب کدری پهن شده بود روی شهر خاکستری. رو به رویش پدربزرگ و پدر تمام قد و لبخند به لب ایستاده بودند. پدربزرگ با موهای جو گندمی و کت و شلوار تیره و پیراهن سفید و آن کراوات پهن با معیارهای دهه ی چهل حسابی خوش تیپ شده بود و زنجیر نقره ی ساعت جیبی آویزان به جلیقه اش برق می زد. یک سمت تصویر نیم رخ زنی با پیراهن سفید چسب تن و دامن مشکی کوتاه سرش را انداخته بود پایین و داشت از قاب خارج می شد. معلوم بود خیلی تند راه می رفته که موهاش توی هوا این طوری موج برداشته بود. آفتاب افتاده بود توی طلایی تابلوی ساعت سازی زمانی بالای عکس و برقش انداخته بود.
    زنگوله ی بالای در صدا کرد یک نفر وارد شد و با خودش سر و صدا درآورد توی مغازه لا به لای صداها، نیاسان شنید که کسی ترانه ای را زمزمه می کند.
    امشب دلم می خواد تا فردا می بنوشم ...
    تازه وارد سراغ بانک ملی شعبه ی دانشگاه را گرفت. نیاسان اشاره کرد و گفت: بیست قدم جلوتر.
    مرد تشکر کرد و رفت. در را که بست و سر و صدای خیابان که ماند پشت در، نیاسان دوباره همان صدا را شنید این بار واضح تر. زیباترین جامه هایم را بپوشم من. گوش ها و چشم های نیاسان دنبال صدا این سو و آن سو گشتند و بالاخره رسیدند به پدربزرگ توی قاب. دست ها را زد زیر چانه و خیره به عکس گفت: خوب شنگولی واسه خودت. ترانه روی با شوق بی حد قطع شد و پدر بزرگ بی آن که لب هایش تکانی و دهانش باز شود زد زیر خنده از آن خنده هایی که از اعماق سینه ی آدم می آیند.

مشخصات کلی

  • قطع
    رقعی
  • پوشش جلد
    شومیز

مشخصات فنی

  • نویسنده
    کاوه فولادی نسب
  • ناشر
    چشمه
  • مترجم
  • تاریخ آخرین چاپ
    1397
  • تعداد صفحات
    157
امتیاز کاربران به: هشت و چهل و چهار
Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating

شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.

برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

    محصولات مرتبط