کتاب بندبازان اولین بار در سال ۲۰۱۴ چاپ شده است این کتاب رمانی به نوشته دیوید آلموند است کتاب داستان پسری به نام دومینیک هال را روایت می‌کند
دومینیک دوران نوجوانی خود را در سال‌های ۱۹۶۰ در شهری کاملاً جدید می‌گذراند دومینیک داستان زندگی خودش را از کودکی تا بزرگسالی از زبان خودش نقل می‌کند اتفاقات این رمان در محله‌ ای فقیرنشین کنار رودخانه تاین نزدیک جایی که خود نویسنده کتاب یعنی دیوید آلموند در آنجا بزرگ شده است رخ می‌دهند در واقع زندگی دومینیک تحت تاثیر افرادی قرار دارد که در اطرافش هستند شغل پدر دومینیک کارگر درزگیر کشتی است پدر دومینیک که به خاطر شغل سخت و زندگی به مراتب سخت ‌ترش همیشه از دومینیک می‌خواهد که شخصی خشن و متنفر از طبقه پولدار و فرادست باشد ودر نقطه مقابل مادردومینیک قراردارد. مادرش اما تا زمانی که زنده بود زنی مهربان و منطقی بود.
در متن رمان نبود این زن و مادر مهربان در زندگی پدر و پسر کاملاً چشمگیر است مرگ مادر دومینیک در این رمان یکی از تراژدیک ‌ترین بخش‌های داستان است در حالی که دومینیک با چالش‌های زندگی جدید و منطقه جدید در حال خوگیری است دوستان جدیدی هم پیدا می‌کند.
یکی از این دوستان وین سنت مک آلیستر پسری عجیب و خلافکار با علایقی مرگبار، همکلاسی و هم محلی مبتذل و ناخوشایند از پدری فراری است که شخصیت اصلی داستان یعنی وینسنت آلوده شدن به خلاف و بزهکاری را با او تجربه می‌کند و در مقابل شخصیت وینسنت دختری به نام هالی استرود می ‌باشد. در همسایگی آنها اولین و آخرین عشق وینسنت است و او و را با دنیای شعر موسیقی و هنر آشنا می‌کند داستان در فضایی که کاملاً شکاف طبقاتی ساکنان شهر را توصیف کرده است اتفاق می‌افتد یکی از نکته‌ هایی که در این کتاب قابل اشاره می باشد اشاره به خلع سلاح هسته ‌ای است که آلموند این واقعه را برای مخاطب یادآوری می‌کند.
داستان بندبازان روان و زیبا و باور کردنی است گویی نویسنده آن را از روی یک زندگی واقعی نوشته است.