نظریه های فاشیسم

فاشیسم واژه‌ای است با وجود گذشت بیش از 60 سال از شکست آن هنوز هم مورد بحث و جدل قرار می‌گیرد. از اخبار قدرت گیری فاشیست‌ها در مجلس اسپانیا تا فاشیسم خطاب کردن دونالد ترامپ رئیس جمهور اسبق و پر حاشیه ایالات متحده. فاشیسم شکلی از اندیشه است که درگیر شکلی از نژادپرستی و ملی‌گرایی افراطی می‌شود. تفکری که یک نژاد یا یا یک ملت را برتر از بقیه و یا نژاد و ملتی را پست تر از بقیه و لایق مرگ می‌داند. اما این تعریف برای فاشیسم بسیار ابتدای و ساده است. فاشیسم سازوکاری است که یک حکومت کامل را با ویژگی‌های خاص خودش شکل می‌دهد و لزوما تنها درباره نژاد و ملیت نیست، یک سازوکار فاشیستی می‌تواند فرهنگی، مذهبی و حتی اقتصادی باشد. به عنوان مثال سازوکار حکومتی که در آن پول حرف اول را می‌زند و افراد فقیر به دلیل نداشتن پول کافی از بسیاری از حقوق اجتماعی محروم می‌شوند و به عبارتی در جامعه دیده نمی‌شوند را نام فاشیسم طبقاتی و فاشیسم اقتصادی می‌توان بر آن گذاشت. فاشیسم سازوکار حکمرانی است که در آن فرقی بین دیدگاهی که یهودی‌ها را لایق زندگی نمی‌داند با دیدگاهی که فقیر و کم‌درآمد را لایق حیات نمی‌داند وجود ندارد. اما چه عواملی موجب شکل گیری فاسشیسم می‌شود؟ فاشیسم از نظر روانکاوی، جامعه شناختی، مذهبی و علمی چگونه باید مورد بررسی قرار گیرد؟ ولفگانگ ویپرمن در کتاب نظریه‌های فاشیسم به بررسی خوانش‌ها و نظریه‌های مختلف درباره فاشیسم می‌پردازد. ابتدا بررسی تاریخی خاستگاه و منشا فاشیسم و سپس ریشه‌یابی علت‌های روانشناختی، اقتصادی و فرهنگی آن را مورد بررسی قرار می‌دهد. همین امر این کتاب را به متنی جامع و همزمان مختصر درباره تمام نظریه‌ها درباره علت فاشیسم تبدیل می‌کند. کتاب «نظریه های فاشیسم» توزیع مناسبی را از نظریات و مباحث مربوط به آن ارائه می دهد و خواننده را به درجه ی قابل قبولی از آشنایی با فاشیسم و تئوری های آن می رساند.