نوول مسخ فرانتس کافکا که اولین بار سال 1915 چاپ شده، تنها داستان بلند کافکاس که توی دوره حیاتش چاپ شده و یکی از مهم¬ترین نوشته¬های تاریخ ادبیاته که از لحاظ مضمون و فلسفه¬ای که داره روی نویسنده¬هایی مثل آلبر کامو و ژان¬پل سارتر، میلان کوندرا و... و از لحاظ سبک ادبی منحصر به فردش روی نویسنده¬هایی از جمله گابریل گارسیا مارکز، ایتالو کالوینو، گونتر گراس و... دیگه تاثیر گذاشته و خیلی از منتقدهای بزرگ از جمله نویسنده شهیر ولادیمیر ناباکف مسخ رو جز 5 رمان برتر قرن بیستم قرار دادن. مسخ که معنی لغوی اون دگردیسی و تغییره، به بهترین شکل ممکن تغییر هویت و ذات آدم¬ها رو وقتی که درگیر زندگی مدرن و کار یکسره و استهلاکی که دنیا می‌طلبه قرار می‌گیره نشون می‌ده و مچاله شدن آدم¬ها رو توی چنگال قدرت¬های بزرگ‌تر از خودش نشون می‌ده و مسئله از خودبیگانگی و پوچی زندگی بشر رو به بهترین شکل ممکن نشون می‌ده. داستان از جایی شروع می‌شه که گرگور زامزا، فروشنده دوره¬گرد یه روز از خواب بیدار می‌شه و می‌بینه توی تختش به حشره¬ای عجیب ـ معمولاً این حشره ¬رو به خاطر سادگیش سوسک در نظر می‌گیرن، اما ولادیمیر ناباکف توی نقد مشهورش روی این کتاب با توجه به اینکه یکی از تخصص¬های خودش حشره¬شناسیه نشون می‌ده که این موجود در واقع سوسک نیست و حشره¬ایه که احتمالاً فقط توی ذهن پیچیده کافکا وجود داره ـ تبدیل شده است. داستان سه بخش داره و به جز صحنه پایانی، بقیه صحنه¬ها توی آپارتمان گرگور زامزا اتفاق میفته که اونجا با پدر و مادر و خواهر 17 ساله¬ش زندگی می‌کنه. گرگور تلاش می‌کنه که بخوابه تا این کابوس تموم شه، اما با توجه به فیزیک بدن جدیدش موفق به انجام این کار نمی‌شه، کمی بعد می‌فهمه که حتی صدای انسانی ¬رو هم نمی‌تونه از خودش تولید کنه، اما عجیب اینجاس که چون درآمد خونواده گرگور به کل به شغل او بستگی داره اون بیشتر از اینکه به شرایط غیر عادی پیش اومده برای خودش فکر کنه نگرون اینه که چطوری می‌تونه با این شرایط کارش ¬رو انجام بده و با اینکه همین الان هم قطاری ¬رو که باید باهاش به سر کار می‌رفته ¬رو از دست داده. کافکا با نبوغ و خونسردی و در عین حال طنزی گزنده موقعیت¬ها و داستان¬هایی ¬رو تعریف می‌کنه که هیچ وقت توان فراموش کردن¬هاش رو ندارین.