می توانید از هر آن چه اطرافتان روی می دهد استفاده کنید؛ بیماری، مرگ، یا مصیبت تا خودتان را رها یا گرفتار سازید. مخصوصاً مصیبت هایی مثل مرگ و بیماری فرصت هایی عالی است تا به ورای محدودیت هایی بنگرید که به طور طبیعی آن را زندگی می نامید. فکر میکنید درک عادی زندگی این است که صبح از خواب برخیزید قهوه و صبحانه بخورید، سر کار بروید، کارهای مختلف انجام دهید، باز بخورید و کارهای مختلف انجام دهید دست به دامان کسی شوید و بعد از ظهر دوباره به خانه برگردید و فکر کنید زندگی این است. یک روز وقتی در بستر هستید، ناگهان در می یابید که زندگی انگار چیزی نیست که شما فکر می کنید. لازم نیست حتما باهوش باشید تا به این نتیجه برسید. لازم نیست در این دنیا هر اتفاقی زمانی برات خودتان افتاد آن را بپذیرید بلکه باید از تجربه ی افراد دیگر درس بگیرید. برای هر عملی که انجام می دهید، پیامدی وجود دارد شما نمی توانید از پیامدها اجتناب کنید وقتی نمی توانید از پیامد ها اجتناب کنید پس عمل باید کنترل شود. اعمال زمانی می توانند کنترل شوند که بتوانند درون خود را کنترل کنید وقتی انسان در تعادل کامل قرار دارد پس از آن است که می تواند عمل متناسب با آن رویداد را انجام دهد. پیامدهای کافی در فرایند زندگی وجود دارد و شما مجبور نیستید دنبال ایجاد پیامدهای جدید برای خودتان باشید.