کتاب قانون عشق و قانون خشونت، یکی از آخرین تلاش های لیو تولستوی بزرگ، برای یه تغییر اجتماعی عظیم و بهتر شدن نسل بشر و کمک به بشریت برای یه زندگی بهتر و انسانی تر هستش.
تولستوی رو ما بیشتر با کتاب های بزرگش، جنگ و صلح، آنا کارنینا، رستاخیز و داستان های کوتاه تر مثل مرگ ایوان ایلیچ، سونات کرویتسر میشناسیم. اما تالستوی توی زندگیش درگیر خیلی فراز و فرودهای فکری در مواجهه با دین مسیحیت بود. از یه جا به بعد، میشه گفت که به یه قطعیت رسید و بعد اون، همه تلاشش رو برای خدمت به انسان و بشریت کرد. و این کتاب یکی از نمونه های درخشان از آثار تولستوی توی این سبک هستش.
کتاب قانون عشق و قانون خشونت، شرحی از لیو تولستوی، به مسئله عشق و خشونت و سیر تاریخی این دو مفهومه. تولستوی توی این کتاب، اظهار می کنه که عشق، یگانه راه نجات انسان و بشریت، از نابودی و مرگ و ویرانی هستش. اما مسائلی هستن که باعث شدن انسان از عشق دور شه و نسبت بهش بی تفاوت. و در عوض به خشونت رو بیاره. تولستوی معتقده که تعالیم الهی دچار یه سری تحاریف شدن، از طرف دیگه هم دولت ها تلاش کردن که با توجه بیشتر به خشونت، انسان رو از تنها ناجی اش، یعنی عشق، دور کنند‌.
اون معتقده که سال ها قتل و نابودی و ویرانی و کشتار و قتل عام، انسان رو از تمدن دور کرده و با نوشتن این کتاب در تلاشه که مهر پایانی بزنه به چندین سال خشونت و قتل و ویرانی و وحشت و هراس و تلخ کامی بشر. و با معرفی عشق، انسان رو با یگانه ناجی خودش آشنا کنه و تمدن بشری، که انسان باید بهش برسه رو برای نسل انسان به ارمغان بیاره.
پیری و نزدیکی به مرگ هم موفق نشد که لیو تولستوی رو از تلاش هاش برای نزدیکی به جامعه آرمانی بشری دور کنه.
یه بخش از کتاب قانون عشق و قانون خشونت، لیو تولستوی نوشته:
اکثر کسانی که فریب آموزه های کلیسا را خورده اند، فقط درکی مبهم از معنی حقیقی تعالیم مسیح دارند و به جای اینکه بت های پیشین خود را بپرستند، مسیح خدا، مادرش و قدیسان را می پرستند و در برابر یادگارها و تمثال ها تعظیم می کنند و به معجزات، شعایر، رستگاری و خطاناپذیری سلسله مراتب کلیسا اعتقاد دارند. با این وضعیت ساختارهای مشرکانه و بی دین جهان هم می توانستند حفظ شوند و مردم را راضی کنند. آن ها به شرحی که کلیسا درباره ی معنی زندگی به آن ها عرضه کرده بود، معتقد بودند و به راهنمای رفتاری و شیوه ی عمل مبتنی بر آن نیز اعتقاد داشتند. و این اعتقاد، مردم را به هم نزدیک کرد. اوضاع بر همین منوال بود تا اینکه مردم متوجه شدند در پشت آنچه کلیسا به اسم حقیقت به آن ها ارائه داده بود چه چیز پنهان شده است. بدبیاری دیانت کلیسایی، وجود کتب مقدس بود که در هر حال کلیسا آن را مقدس می شمرد.