ایوب یه رمان دردناک و غم‌انگیز از یوزف روت، نویسنده غم‌ دیده اتریشی‌الاصل هستش. خود یوزف روت یهودی بوده و توی زندگی واقعی خودش هم به خاطر یهودی بودنش مصیبت زیادی دیده.
ایوب داستان یه مومن یهودی هستش که توی یکی از مناطق فقیرنشین و مصیبت‌ زده روسیه زندگی می‌کنه. این روایت به نوعی اقتباس و به نوعی روایتی مدرن از ایوب، پیامبر رنج‌ کشیده که نام‌اش توی کتب مقدس ادیان ابراهیمی آورده شده. یوزف روت این کتاب رو با برداشتی آزاد از منظومه آلام ایوب عهد عتیق نوشته.
روایت کتاب ایوب یوزف روت، یه روایت دردناک از یه آدم مصیبت‌ زده‌ هست. مندل سینگر، این مرد مومن یهودی هر مصیبتی رو تجربه می‌کنه. سایه جنگ حضور بچه‌هاش رو تهدید می‌کنه. جنون و آشفتگی و دیوانگی پا به خانه‌ اش میگذاره.
مندل سینگر به همراه منحیم، همسرش زندگی میکنه. این دو نفر سه بچه دارن. منحیم بچه چهارم رو هم حامله شده. تنها منبع درآمد مندل سینگر هستش. فقری که این دو نفر تحمل می‌کنند با وجود اینکه ازش رضایتی ندارن، حداقل منحیم راضی نیست، اما تحمل‌اش می‌کنند. بعد از اینکه بچه چهارم این دو به وجود میاد، متوجه میشن که یه بیماری خاص داره. به صرع مبتلاست، اما مندل سینگر معتقده که نیازی به درمان دکتر نیست و تا وقتی خدا نخواد هیچ دکتری نمیتونه این بچه رو درمان کنه.
بعد از چند سال مصیبت، مندل ایمان خودش رو از دست نداده. پای یکی از بچه‌های مندل سینگر به آمریکا باز شده و بعد از رسیدن به موفقیت تصمیم گرفته که بقیه خانواده رو هم با خودش ببره. مسئله مهاجرت، مصیبت‌های بعد از اون و صبر و پایداری مندل سینگر یا فروپاشی و کفرگویی اون، ادامه ماجرای ایوب هستش.
یوزف روت کتاب ایوب رو دهه سی میلادی نوشته و حالا ما این فرصت رو داریم که این کتاب رو با ترجمه مستقیم از زبان آلمانی، از مترجمی که به دو زبان آلمانی و فارسی تسلط زیادی داره و به خوبی قلم شاعرانه یوزف رو به فارسی برگردان کرده، بخونیم. این کتاب با ترجمه محمد همتی و از نشر فرهنگ نو منتشر شده.
یه جا از این کتاب میخونیم:
و بعد فریادی سر داد که گویی از دل کُرنایی برآمده بود که قلبی انسانی در آن تعبیه شده بود. فریادش در سراسر آبادی پیچید، اما خیلی زود فراموش شد. چون سکوت بعدش را کسی نشنید.