از قرن هیجدهم به بعد ایده ای در میان مردم شکل گرفت که تا به امروز ادامه دارد و آن جنسیت قائل شدن برای مغز است اینکه بتوان مغزی را مونث یا مذکر خواند و هرنوع تفاوت را در رفتار،توانایی و شخصیت را به آن نسبت داد.
قرن ها مغز زنان را از نظر بیولوژیکی کوچک تر می دانستند و این را توجیهی برای قرار دادن زن در جایگاهی پست تر از مرد قرار دادند و به زن ها توصیه کردند جنس ظریف باید بر زاد و ولد و آموزش تمرکز کند.قدرت،سیاست و علم را به عهده ی مردان بگذارند و اینگونه به زنان تحمیل کردند که به دلیل محدودیت های درونی باید فرصت رشد را از خود دریغ کنند و این فرصت فقط منحصر به مردان است و زنان نمی توانند جایگاهی بالاتر از مردان داشته باشند.
این کتاب به بررسی این باور غلط می پردازد و با استفاده از پیشرفت تکنولوژی به بررسی و آنالیز مغز پرداخته و تمامی تفکرات و نظریه های قبل را نفی می کند و شناخت جدیدتری از عملکرد مغز فارغ از هر جنسیت ارائه می دهد.
جینا ریپون در این کتاب با کمک دانش پیشرفته علوم اعصاب تک تک کلیشه های جنسیتی را تشریح می کند و نشان می دهد چطور باور های غلط بر تصور ما از خودمان و حتی مغزمان تاثیرات مخربی دارند.
بخشی از کتاب
امروزه پیام های جنسیت زده و قدرت مندی در پیرامون ما وجود دارد که احتمالا قدرتشان بیشتر از همیشه است.
سیگنال های جنسیتی حتی قبل از آنکه نوزادهای ما به دنیا بیایند هم در محیط وجود دارند و اولین تجربیات نوزاد ها شامل علائم رنگ بندی شده ای است که به آنها می گویند کدام مسیر برای شان باز است و کدام مسیر بسته است.
ما ابتدایی ترین مقاطع مغز با دنیا را کاوش کرده ایم می دانیم که مغز نوزاد ها تا چه اندازه پیشرفته است.
مثلا رادار جهت یابی نگاه خیره از بدو تولد به گونه ای تنظیم شده تا به دقت تمام تشخیص دهد که مخاطب خاص چه کسی است.