در این کتاب با بررسی باورهای نادرست که در مورد خودمان داریم محدودیت های ذهنی مان را می توانیم بشناسیم.باورهایی چون من نمی توانم تغییر کنم.من ضعیف هستم.من به اندازه کافی خوب نیستم.این ها موانع بزرگی هستند که مانع رشد فردی ما می شوند.
در این کتاب ما یاد می گیریم چگونه در برابر زندگی مسئولیت پذیر شویم و چالش های زندگی را به فرصت هایی برای رشد خود تبدیل کنیم.جول اوستین در این کتاب به ما می گوید اگر زندگی تان پر از تاریکی است نگذارید نبود نور شما را نا امید کند چون که تاریکی به این معنا نیست که شما هرگز موفق نخواهید شد بلکه شما از شب عبور خواهید کرد.
بخشی از کتاب
همه ی ما در زندگی گاهی با مواردی رو به رو می شویم که علیه ما هستند. چه افرادی که منصف نیستند چه بیماری هایی که به نظر نمی رسد از بین بروند و چه مشکلات مالی گاهی این وضعیت تقصیر خودمان نبوده است.
شاید در مشکلات به دنیا آمده ایم،والدین مان در کنارمان نبوده اند یا افسردگی،اعتیاد و یا زندگی متوسط نسل به نسل به ما منتقل شده است.نمی دانم چرا با این موانع رو به رو شده ام؟چرا در محیطی نا سالم رشد کرده ام؟چرا این شرکت بعد از این همه سال مرا اخراج کرد؟همه ی این اتفاقات به این دلیل رخ داده که دشمن می خواهد چیزی را در درون تو متوقف سازد.آن بداقبالی ها تصادفی نبود و تو هم صرفا بد اقبال نبودی.موارد مزبور جملاتی راهبردی بود اگر دشمن را تهدید نمی کردی او هم تلاش نمیکرد تو را عقب نگه دارد.اگر نمی دانست عظمتی در تو وجود دارد وقتش را با ایجاد آن چالش ها تلف نمی کرد.