معرفی رمان غرور و تعصب

بوک شهر

1403/1/10

3 بازدید

456564

غرور و تعصب

1813 ¡ سه جلد ¡ انگلستان

جین آستِن (۱۷۷۵-۱۸۱۷)

غرور و تعصب شاید پرآوازه‌ترين اثر کلاسیک ادبی تاریخ باشد، اما زندگی نویسنده‌اش در گمنامی گذشت. جین آستِن که در سال ۱۷۷۵ به دنیا آمد هفتمین فرزند خرج آستن، کشیشی اهل همپشایر بود. جِين شش برادر داشت. و خواهری به اسم كاساندرا كه دو سال از او بزرگ‌تر بود و صميمي‌ترين دوستش شد. خانواده‌ي آستن در استيوِنتُن زندگي مي‌كردند؛ روستايي كوچك در همپشاير كه ردِ زندگي روزمره‌ي مردمش را در داستان‌هاي جين آستن هم مي‌بينيم. جين تحصيلات رسمي چنداني نداشت و بيشترِ چيزها را از پدرش و كتابخانه‌اش ياد مي‌گرفت.

سال 1797، آستن زماني به نام تأثرات اوليه نوشت و پدرش هم اين رمان را براي كتاب‌فروشي لندني فرستاد تا شايد منتشر شود اما نسخه‌ي دست‌نويسِ كتاب (كه حالا ديگر از دست رفته) خوانده نشده برگشت. آن وقت‌ها کسی فکر نمی‌کرد که آستن پانزده سال بعد، دوباره سراغ این نسخه برود و آن را از نو بنویسد و به این ترتیب، غرور و تعصب متولد شود. پس از مرگ جرج در سال 1805، جین و مادرش و خواهرش به کمک مالیِ پسرهای خانواده وابسته بودند. بالاخره، ادوارد، برادرِ جین که فرزند خوانده‌ی یکی از خویشاوندانِ بی‌فرزند و ثروتمندشان شده بود، در روستای چوتنِ همپشایر، خانه‌ای مطمئن برای آنها دست و پا کرد. در همین خانه بود که جین، ظرف حدود هفت سال، هر شش رمانِ کاملِ خودش- از جمله عقل و احساس (۱۸۱۱) و اِما (۱۸۱۶)- را نوشت.

گرچه غرور و تعصب همان پیرنگِ «عشق و عاشقیِ» دیگر رمان‌های آن دوره را داشت، از خیلی جهات، نامتعارف بود. الیزابت بنِت، قهرمان کتاب، به هیچ یک از قهرمان‌های داستانیِ پیش از خودش شباهت نداشت: الیزابت «شیطنت» می‌کرد و بی‌نزاکت و سرخود بود. خوانندگانِ آن دوره به قهرمان‌های زنِ نجیب و سر به راهی که همیشه کارِ درست را می‌کردند خو گرفته بودند. اما الیزابت حاضر جواب بود و بی‌پروا. خیلی وقت‌ها هم اشتباه می‌کرد. در واقع، کل پیرنگ داستان حول داوریِ تعصب‌آمیزِ الیزابت درباره‌ی آقای دارسی و آقای ویكهمِ خوش مشرب اما حقه‌باز شکل گرفته است.

حتی خود الیزابت هم متوجه نیست که عاشق آقای دارسی شده و همین موضوع، عشقش را باورکردنی‌تر مي‌كند. از آن طرف هم آقای دارسی مطمئن است که می‌تواند روی احساسش به الیزابت پا بگذارد. در جلد اول رمان، آنها مدام یکدیگر را پس می‌زنند یا جروبحث می‌کنند. اما کم کم هر دو، در خلال اشتباه‌هایشان، به احساس واقعیِ خودشان پی می‌برند.

در غرور و تعصب هم آستن و هم همه‌ی شخصیت‌های رمانش از اهمیتِ پول و ثروت آگاه‌اند. همه می‌دانند مِلک آقای بِنِت به خویشاوند دورش، آقای کالینز، خواهد رسید. بنابراین پنج دخترش باید با ازدواج‌هایی مناسب، خودشان را از فقر و تنگدستی نجات دهند. در همان فصل‌های اول کتاب متوجه می‌شویم که تمام فکر و ذکرِ خانم بنت ازدواج دخترهایش است. با این که ساده‌لوحیِ خانم بنت خنده‌دار است، خیلی از آرزوهایش برآورده می‌شوند. حتی لیدیای «سرکش، پرسروصدا و نترس» که شانزده سال بیشتر ندارد و با مردی حقه‌باز و زنباره فرار کرده، دست آخر شوهر می‌کند. الیزابت هم کم کم متوجه می‌شود سبکسری‌ها و بی‌خردی‌های مادرش و خواهرهايش تا حدي تقصیرِ پدرش هستند؛ پدری که البته الیزابت «شوخ‌طبعی کنایه‌آمیز»ش را مي‌ستايد.

غرور و تعصب پایان خوشي دارد: ازدواج عاشقانه. با این حال، آستن مشقت‌ها و رنج‌های زندگی مشترک را هم ناديده نمي‌گيرد. آقای بنست با زنی ازدواج کرده که ارج و قربی پیش او ندارد. تمام دلخوشيِ آقاي بنت اين است كه همسر و دخترهايش را با ظرافت مسخره كند. ماجراي شارلوت لوكاس، صميمي‌ترين دوست اليزابت، هم به يادماندني است. آقاي كالينز، كه اليزابت دست رد به سينه‌اش زده، فوراً سراغ شارلوت مي‌رود. شارلوت هم مي‌پذيرد چون مي‌داند ازدواج با كالينز يعني امنيت مالي. وقتي اليزابت به كِنت مي‌رود تا خانه‌ي جديدِ دوستش را ببيند، متوجه مي‌شود شارلوت همه چيز را طوري ترتيب داده كه كم‌ترين مواجهه و ارتباط را با شوهرش داشته باشد. چشم‌اندازي غم‌انگيز براي آينده.

آقاي کالینزِ پرنخوت و متکبر از مضحک‌ترین شخصیت‌های زمان است. البته حامیِ مالیِ آقای کالینز هم دستِ کمی از او ندارد: بانو کاترین دوبورگ، خاله‌ی آقای دارسی، که یکی به دوی لفظی‌اش با الیزابت برای بازداشتنِ او از ازدواج با آقای دارسی از صحنه‌های فراموش نشدنیِ رمان است. در این صحنه هم، مثل باقی صحنه‌های رمان، گفت وگوها تند و تیزند. شاید همین ویژگی باشد که این رمان را برای اقتباس‌های تلویزیونی و سینمایی جذاب کرده است.

شما می توانید این کتاب به همراه هزاران عنوان کتاب دیگر را از فروشگاه اینترنتی بوک شهر تهیه فرمائید

 

Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating Star Rating

دیدگاه خود را بنویسید