رمان دوست خانواده جز کار های اولیه فئودور داستایفسکی قبل از دوران تبعید و از جمله کارهای داستایفسکیه که شدیدا تحت تاثیر استاد غیابیش گوگوله و طنز گزنده و شخصیت پردازی های اغراق شده که بعد ها به شکل پخته تری توی بقیه کارهاش به چشم میاد اینجا کاملا خام اما هنوز فریبنده به کار گرفته شده. این رمانم با اینکه یکی از مهم ترین کارهای داستایفسکیه و سرشار از ایده ها و شخصیت ها و صحنه های به یادموندنیه اما به اندازه ای که باید قدر ندیده و دیده نشده. اسم اصلی رمان توی روسی دهکده ی استپانچیکووه که توی ایران به اسم دوست خانواده یا ناشناس معروف شده. داستان راجع به دانشجوی جوونی به اسم سرگئی الکساندرویچه که به درخواست عموی ثروتمندش سرهنگ یگور رستانف به کشور روسیه میاد. اما با اومدن به خونه ی عموش با یه دیوونه خونه به تمام معنا رو به رو میشه و انواع و اقسام شخصیت های عجیب و غریب و روان پریش رو با امیال متفاوت و وحشی میبینه و عموی خوش قلب و مهربون خودش رو تحت سلطه و نظر شبه روشنفکری نیمه دیوونه به اسم اپیسکین میبینه که با تملق مادر یگور، اوضاع خانواده رو متناسب با میل خودش میچرخونه و مدام دنبال بازی های مسخره و سواستفاده از عموی سرگئیه و اما سرگئی بعد از گذروندن دو روز توی اون خونه دیگه نمیتونه طاقت بیاره و احساس میکنه که باید به نحوی جلوی مسخره بازی ها و استبداد این دلقک رو بگیره و دست این انگل رو پیش همه رو کنه و در نهایت هم موفق میشه و آسایش و آرامش رو به خونه عموش میاره. دوست خانواده سرشار از صحنه های کمیک و ماجراجویی هایی که باعث میشه یکی از خوش ریتم ترین داستان های داستایفسکی رو شکل بده و در عین حال سرشار از نمادها و تمثیل هایی که شرایط اون دوره روسیه رو به نمایش میذاره.