رمان سرخ و سیاه، یگانه شاهکار استاندال نویسنده مشهور و یکی از بزرگ‌ترین نویسنده‌های تاریخ ادبیات فرانسه است.
ماری هنری بیل با اسم مستعار استاندال این رمان مهم رو برای اولین بار سال هزار و هشتصد و سی منتشر کرد.
این رمان سرگذشت مردی جوان، جاه‌طلب با عقایدی خاص و منحصر به فرده به اسم جولین سورل.
جولین سورل، جوانی تحصیل کرده توی مکتب علوم دینی، تحت تاثیر آداب دینی. کسی که با وجود همه باورهای دینی و مذهبی‌اش و اعتقادات مسیحی‌اش، ناپلئون و جنایت‌ها و دلاوری‌هاش رو تحسین می‌کنه. به اعتقاد جولین سورل، ناپلئون قهرمانی بزرگ توی تاریخ فرانسه‌ست و لیاقت تحسین زیادی رو داره. این تحسین تا جایی پیش میره که گهگاهی جولین رویای دلاوری‌ها و جنگاوری‌های این فرمانده نظامی رو در سر می‌پروره.
اما جولین برای ادامه زندگی مجبور به کاره. شهردار دنبال یه معلم خصوصی برای بچه‌هاش میگرده. جولین موفق میشه که به عنوان مربی خصوصی بچه‌های شهردار، داخل خونه شهردار شروع به فعالیت کنه. همسر شهردار به نظر جولین دلربا می‌آد. جولین سورل تلاش می‌کنه که همسر شهردار رو اغوا کنه.
از طرفی طی سفری که جولین سورل به پاریس داره، با یه مرد نجیب‌زاده و دخترش آشنا میشه و به فکر اغوای دختر این نجیب‌زاده می‌افته.
استاندال با خلق شخصیت جولین، تلاش می‌کنه که انسانی تاریخی رو با وجود همه تصمیمات و تفکرات‌اش به تصویر بکشه.
دلیل اسم‌گذاری این اثر رو استاندال اینطوری توضیح داده: این دو رنگ، نماد دودلی‌های جولین، قهرمان داستان، در باب تصمیم‌گیری برای آیندش هستش. رنگ سرخ به نشانه رنگ غالب یونیفورم‌های نظامیان در عصری که داستان روایت میشه و رنگ سیاه به نشانه رنگ غالب در ردای کشیش‌ها و دودلی‌های جولین برای تصمیم‌گیری در باب انتخاب یکی از این دو.
مهدی سحابی این کتاب رو از زبان فرانسوی ترجمه و نشر مرکز هم انتشارش رو برعهده گرفته.
جایی از کتاب سرخ و سیاه به قلم استاندال میخونیم:
این است معجزه ی چشمگیر تمدن شما! عشق را به کاری معمولی بدل کرده اید.