رمان های کلاسیک 34 شاهزاده و گدا

وضعیت : ناموجود

قیمت : 237,600 ریال

270,000 ریال

افزودن به سبد خرید

ادوارد بود که باید با هر تفرد صحبت می کرد او بود که جمعیت برایش شادی می کردند اما حالا داشت در خیابان های لندن می دوید و سعی می کرد تا جای امنی پیدا کند مایلز ادوارد را از خیابان ها و کوچه پس کوچه ها می برد. دست شاهزاده را محکم گرفته بود مردم بیشتر و بیشتر به خیابان ها هجوم می آوردند مایلز از این همه شور و هیجان سر در نمی آورد تعجب کرده بود که جشنواره ی خیابانی آن قدر بزرگ است وقتی به پل لندن رسیدند، خیابان ها مملو از جمعیت شده بود.
ادوارد از میان هلهله ها و فریادهای مردم خبر فوت پدرش را شنید آن ها فریاد می زدند پادشاه فوت کرده زنده باد پادشاه جدید زنده باد پادشاه ادوارد
اشک در چشم های پسرک حلقه زد این مرد که معمولاً با دیگران خوب رفتار نمی کرد همیشه با او مهربان بود. از این که پدرش فوت کرده بود و او نتوانسته بود با پدر خداحافظی کند ناراحت شد. ادوارد آهسته گفت اکنون من پادشاه هستم به جمعیت شاد اطرافش نگاه کرد: اکنون من پادشاه هستم. عجیب نیست که کسی نمی تونه من رو ببینه؟
مایلز و ادوارد بالای پل رفتند. آن قدر جمعیت آن جا زیاد بود که به کندی حرکت می کردند پل همیشه جای شلوغی بود دو طرفش فروشگاه ها مهمان خانه قصابی ها و نانوایی ها قرار داشت در واقع خودش به تنهایی مانند شهر کوچکی بود مایلز جلو یکی از این مهمان خانه ها ایستاد. او و ادوارد داشتند وارد آن می شدند که جان کانتی ادوارد را از پشت گرفت آقای کانتی تمام روز را دنبال پسرش گشته بود بارها و بارها از روی پل گذشته و از همه پرسیده بود که آیا پسرک را دیده اند یا نه.

مشخصات نقد و بررسی نظرات کاربران