.کتاب مرگ قسطی، دومین رمان لویی فردینان سلین نویسنده مشهور فرانسوی و به نوعی ادامه‌رو مسیر کتاب سفر به انتهای شب از همین نویسنده‌ست.
این کتاب دومین کتاب از سه‌گانه‌ای به قلم لویی فردینان سلین هست که عقاید و نظرات تلخ این نویسنده رو به صورت کامل‌تر بیان میکنه.
کتاب مرگ قسطی برای اولین بار در سال هزار و نهصد و سی و شش منتشر شد که بازخوردهای خوبی از منتقدین داشت.
حالا بریم سراغ ماجرای این کتاب:
فردینان باردمو به پزشک فقیر توی پاریس هست که زندگی‌اش با درمان بیماران فقیر پاریسی‌ای میگذره که مبلغ زیادی رو در ازای درمانشون به باردموی پزشک نمیدن. ماجرای کتاب مرگ قسطی مواجهه این پزشک با بیماران فقیرش هست.
اما لویی فردینان سلین برای این داستان و سرگذشت تلخ، از چند روایت استفاده کرده. در کنار روایتی که از فردینان باردمو و درمان بیماران‌اش میخونیم، ما همزمان به گذشته این پزشک جوان و کودکی‌اش سفر می‌کنیم و از سرگذشت قابل‌توجه و تامل این پزشک، آگاه میشیم.
ولی روایت‌های این کتاب، به چند ماجرای رئال ختم نمیشه، سلین برای این داستان به خوبی از ادبیات فانتزی و خیالی بهره جسته و ما به خوبی با روایت‌های فانتزی تلخ مواجه میشیم.
مهدی سحابی این شاهکار سلین رو به زبان فارسی ترجمه کرده و نشر مرکز چاپ و انتشار اثر رو برعهده گرفته.
حالا با هم خط‌های آغازین مرگ قسطی رو میخونیم:
دوباره تنها شدیم. چقدر همه چیز کند و سنگین و غمناک است... بزودی پیر می‌شوم. بالاخره تمام می‌شود. خیلی‌ها آمدند اتاقم. خیلی چیزها گفتند. چیز به دردبخوری نگفتند. رفتند. دیگر پیر شده‌ند. مفلوک و دست وپاچلفتی هر کدام یک گوشه دنیا.
دیروز ساعت هشت خانم برانژ سرایدار مرد. شب توفان بزرگی می‌شود. این بالای بالا که ما هستیم همه خانه تکان می‌خورد. دوست خوب مهربان وفاداری بود. فردا قبرستان خیابان «سول» خاکش می‌کنند. واقعاً دیگر پیر بود، ته تهِ خط پیری. از همان اولین روزی که سرفه کرد به‌اش گفتم: «مبادا دراز بکشید!... توی رختخوابتان بنشینید!» دلم درست نبود. که بعد این‌طوری شد... که کاریش هم نمی‌شود کرد.
همیشه کارم این کار گهِ طبابت نبوده. نامه می‌نویسم و خبر مرگ خانم برانژ را به همه کسانی که می‌شناسندم، به همه کسانی که می‌شناختندش می‌دهم.