هنگامی که کلمه ی کمبود را می شنویم یا می بینیم معنی کم داشتن به ذهنمان می رسد، همه ی ما در زندگی درگیر کمبودهایی هستیم و این کمبودها محدودیت هایی برای ما به همراه دارد که این محدودیت ها مانعی برای دستیابی ما به خواسته هایمان می شوند.
مثلا اگر کسی کمبود وقت دارد هیچ وقت نمی تواند کارهایش را سر وقت انجام دهد.
نویسندگان کتاب کمبود با استفاده از تحقیقات در زمینه ی اقتصاد، روان شناسی و علوم رفتاری مفهوم کمبود را به خوبی شرح می دهند.
هر کسی در هر موقعیت اجتماعی با کمبود آشناست و بیشتر اوقات با آن مواجه می شود.
این کتاب دو مفهوم مهم زمان و پول را بررسی می کند و می گوید در مدیریت این دو باید همواره هوشیار بود چون اگر نتوانیم آن را مدیریت کنیم موقعیت های زیادی را از دست خواهیم داد.
ذهن توانایی بالایی دارد هر روزه اطلاعات فراوانی را در حافظه جای می دهد اما همین ذهن دچار کمبود است مثلا نمی تواند هم زمان به بیش از یک چیز توجه کند.
یکی از فراوان‌ترین کمبودها فقر است کسی که دچار فقر باشد همیشه درگیر مشکلات است و ذهن به دلیل محدودیتی که دارد نمی تواند به همه ی مشکلات توجه کند بنابراین او بر فوری ترین مشکل تمرکز دارد نه مهم ترین آن ها.
بیشتر ما تصور می کنیم فقرا تنبل، کم هوش و بی برنامه اند برای همین فقیر هستند، اما در این کتاب توضیح داده شده که فقرا چون دچار کمبود هستند بی برنامه می شوند.
اگر ذهن یک ‌جامعه درگیر کمبود باشد در آن جامعه پیشرفت، خلاقیت و نوآوری به وجود نخواهد آمد.
این کتاب با نگاه متفاوتی که دارد ایده های زیادی به ما می دهد و ما را به درک عمیق تری از کمبود چه از جهت اقتصادی و یا اجتماعی می رساند.
این کتاب راه شناخت کمبودها را به ما نشان می دهد و راه کارهایی برای مدیریت صحیح آن به ما ارائه می دهد.