مشخصات کلی
- قطعرحلی
- پوشش جلدشومیز
مشخصات فنی
- نویسندهفرشته جندقیان
- ناشرپیام مقدس
- مترجم
- تاریخ آخرین چاپ1397
- تعداد صفحات16
برشی از کتاب:یک روز مرد خسیس به همراه قاطرش که بار روغن داشت راهی شهر شد از قضا روبروی امام زاده میگذشت که پای الاغش به سنگی گیر کرد و پهن زمین شد و روغن ها ریخت . در همین لحظه مرد خسیس به یاد نذرش افتاد و رو به امام زاده کرد و گفت :این روغن هم نذر شما باشد و از متولی امام زاده خواست تا روغن ها را از روی خاک جمع کند و خرج ساخت و ساز امام زاده کند . متولی امام زاده انگشت تعجب به دندان گرفت و با خودش گفت : عجب آدم خسیسی است این روغن ریخته را نذر امام زاده کرده است .
امتیاز کاربران به: ضرب المثل ها و قصه ها 1
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.