ناپلئون هیل نویسنده ی فلسفه ی موفقیت در کتاب هفده درس که پایه و اساس موفقیت هستند را به ما یاد می دهد به کمک همین درس ها و ایده ها از انرژی بهره مند می شویم که بتوانیم با ذهن های دیگر ارتباط برقرار کنیم.
ناپلئون هیل نقطه ی شروع تمام موفقیت ها را داشتن هدف می داند،قطعیت هدف باعث می شود ذهن دانش تخصصی موفقیت را دنبال کند.
اصولی را برای بهتر دنبال کردن هدف بیان میکند که اولین اصل را نوشتن برنامه ی دقیق و شفاف است تا بتوان به کمک آن به هدف خود برسیم و دیگر اینکه برای خود شرح دهیم در ازای رسیدن به هدف چه چیزی را می توانیم نادیده بگیریم.اصل دیگری که بیان میکند نوشتن برنامه ای است که انعطاف داشته باشد یعنی بتوانیم در صورتی که لازم شد بتوانیم بخشی از ان را تغییر دهیم.
در کتاب به ما می آموزد برای رسیدن به موفقیت به آنچه می خواهیم فکر کنیم و آنچه را نمیخواهیم از خود دور کنیم آنقدر به هدف فکر کنیم تا رسیدن به آن هدف در وجود ما به اشتیاق تبدیل شود.
نویسنده به عنوان دومین درس که برای موفقیت لازم است مغز متفکر را بیان میکند به این معنا که دو یا چند نفر در هماهنگی با هم به هدفی مشترک برسند چون لازمه ی موفقیت استفاده از دانش و تجربیات دیگران است.
بخشی از کتاب
باید حقیقتی را به شما در میان بگذارم .
هرآدم موفقی را تا کنون دیده ام توانسته چنان توجه خود را کنترل کند که به خود هیپنوتیسمی رسیده است.همان طور که قبلا هم عنوان کردم اشخاص تحت تاثیر شرایط غالب پیرامون خود فرا میگیرد،آنچه در اینجا ایفای نقش می کند به تلقین کردن به خود شهرت یافته است و این اشاره به تلقینی دارد که شخص به خود میکند که گاه آگاهانه و یا نیمه آگاهانه است.
چند جمله ی تاکیدی کتاب
من سرشار از اشتیاق و قدرت هستم.
در هر بد بیاری من شکستی نمی بینم به جای آن به بذر مفیدی توجه می کنم که در آن است. من برای رسیدن به هدفم تلاش می کنم و از آموخته هایم کمک می گیرم.
ایده هایی به ذهنم خطور می کنند به من کمک می کنند به هدفم برسم با سپاس و تشکر آنها را می پذیرم.