مارگارت رابینسون در این کتاب به رابطه بین کمال طلبی و افسردگی می پردازد.
نویسنده کتاب به عنوان متخصص روان شناس بالینی با راهنمایی های خود در کتاب کمک میکند تا بهتر کمال طلبی را درک کنیم و با شناخت باورهای مخرب و برقرار کردن ارتباط با احساسات سرکوب شده مان بتوانیم در زندگی خود تغییر ایجاد کنیم.
افسردگی نهفته این نکته را به ما یادآوری می کند ،گاهی افراد به ظاهر همه چیز دارند اما از هم می پاشند. پنهان کردن افسردگی زیر نقاب کمال طلبی بسیار کشنده خواهد بود.
این کتاب به ما می آموزد که چگونه افسردگی خود را بشناسیم و با آن روبه رو شویم کمال طلبی را کنار بگذاریم و خود ناقص مان را در آغوش بگیریم.
برای شفا چند مرحله را بیان می کند که اولین مرحله ایجاد آگاهی و پذیرش مشکل است و در مرحله ی دوم متعهد شدن که کمی سخت به نظر می اید چون تعهد مستلزم کنار گذاشتن کنترل است چون ما می ترسیم از نداشتن کنترل
و مرحله س سوم رویارویی با باورهایی که بر زندگی مان حاکم است و مرحله ی چهارم، درک احساسی که با رها کردن باورهایمان به سراغمان می آید. بعد از پایان این مراحل تغییر ایجاد می شود مرحله ای که سخت تر از مراحل قبل است اما آزادی را به همراه دارد.
البته در هر تغییر خودآگاهی بسیار ضروری است باید مشکل بودن مشکلی را بپذیریم تا بتوانیم آن را تغییر دهیم.
احساساتی چون خشم، غم، شادی و ...ممکن است آنقدر قوی شوند که بتوانند ما را کنترل کنند با تمرین می توانیم ذهن آگاهی را شروع کنیم.
ذهن آگاهی عواطف ما را بیان می کند.
پذیرش احساسات شروع ذهن آگاهی است.
ذهن اگاهی یعنی حضور در لحظه ی حال نه در گذشته و نه در آینده
بخشی از کتاب
عروسک های تو در توی روسی یا همان ماتریوشکا را در نظر بگیرید درون هر عروسک تعدادی نا معلوم از عروسکهای کوچکتر قرار دارد شفای خود را مانند باز کردن دقیق و کنجکاوانه ی عروسک چوبی بزرگتر و راه یافتن از بیرون به درون در نظر بگیرید.
خواندن این کتاب به کسانی که از افسردگی رنج می برند توصیه می شود.