این کتاب در حوزه فلسفه ی کاربردی و درباره ی فلسفه و چالش هایی که در میانسالی برایمان پیش می آید سخن می گوید و در این مورد همچون یک راهنما عمل می کند.
بیشتر ما فکر می کنیم در میانسالی هنوز برای شروع تجربه های جدید خیلی دیر نیست این کتاب توصیه ها و راه کارهای فلسفی را به ما ارائه می دهد تا بتوانیم با میانسالی بهتر کنار بیاییم.
کتاب در چند فصل به موضوعات،چالش ها و پرسش هایی که در میانسالی ممکن است برایمان پیش بیاید را با انگارهی فلسفی بررسی کرده و برای بهتر شدن و کنار آمدن با میانسالی توصیه های مفیدی ارائه می کند.
مفاهیمی چون عقل،ارزش و زندگی سعادتمندانه را بررسی می کند اینکه چرا گاهی احساس می کنیم در زندگی مان محصور شده ایم یا گاهی احساس می کنیم گذشته مان خوب نبوده و نمیتوانیم به گذشته برگشت و آن را تغییر داد و یا چرا باید از اشتباهات مان خرسند باشیم،یا درباره ی فلسفه ی ترس از مرگ از دیدگاه فلسفی همه ی این موضوعات را می توانیم در این کتاب مطالعه و بررسی کنیم.
بیشتر انسان ها هنگامی که به دوره ی میانسالی می رسند فکر می کنند دیگر زمان کافی برای رسیدن به هدف هایشان ندارند.کی رن ستیا نویسنده ی کتاب می خواهد این را به ما بگوید که ما بیشتر از آنچه که فکر میکنیم در میانسالی زمان داریم تا بتوانیم هر کار که میخواهیم انجام دهیم.
بخشی از کتاب
مسئله صرفا از دست دادن بر و رو نیست فقط بخشی از سوگواری ما برای جوانی از دست رفته مان است.
سالخوردگی با خودش نبود انرژی و بنیه و سرزندگی را نیز به همراه دارد.
قابلیت های جسم زایل می شود.سالخوردگی مظهر ملموس است از کاهش تدریجی امید به آینده ی بهتر،در مقابل جوانی مترادف است با قوای کاستی ناپذیر و به همان اندازه آینده ای مملو از امکان ها طوری که انگار تا همیشه چنین خواهد بود وقتی به خسران فکر می کنم وقتی به خود هفده ساله ام رشک می برم اینچنین تصوری دارم.