روزگار تب نوشته آنهاراد واکر است
برشی کوتاه درباره نویسنده کتاب آنهاراد در پایگاه‌های نظامی مختلفی در بریتانیا آلمان و قبرس بزرگ شده است به همین علت داستان‌ها و رمان‌هایی که او می‌نویسد در مورد مکان‌هایی دور درگذشته‌ها دوستان و خانواده‌هایی نقل می‌شوند که برای مخاطب جدید می باشند.
این رمان از سری داستان‌های نوجوانان و ترجمه شده در انتشارات ایران بان است مناسب برای رده سنی ۱۲ تا ۱۸ سال بوده و داستان کتاب در مورد دو دختر می‌باشد یکی از این دو خواهر آنی نام دارد که ۱۱ سال دارد و پتسون که ۱۳ ساله است.
مادر این دو خواهر بیمار است در واقع همیشه بیمار و پدرشان پزشک است. آنها در یک بیمارستان زندگی می‌کنند
بله زندگی در بیمارستان خیلی عجیب است. اما این یک بیمارستان معمولی نیست بلکه بیمارستانی پر از تجهیزات است زیرا برای پزشکان و سرمایه‌داران قابل استفاده می‌باشد نه مردم عادی.
داستان کتاب در فضای پزشکی نقل می‌شود اما پایه علمی چندانی ندارد و بیشتر جنبه تخیلی دارد
در پی رخدادها و تصادفاتی که به طور ناگهانی در زندگی آنی ۱۱ ساله رخ می‌دهد آنی متوجه دروغگو بودن پدرش در مورد بیماری مادرش می‌شود آنی تصمیم می‌گیرد از بیمارستان فرار کند تا خودش راهی برای درمان مادرش پیدا کند در کتاب روزگار تب علم و پزشکی مدرن در هم آمیخته‌اند و هم علم و هم پزشکی احساسات را عامل انواع بیماری‌ها قلمداد می‌کند و می‌گوید باید جلوی احساسات را به هر شکلی که هست گرفت حتی احساسات خوب هم کافی نیستند وقتی احساس خوب به پایان می‌رسد چه اتفاقی می‌افتد؟ تنها ناامیدی به جا می‌ماند وقتی عشق را از ما می‌گیرند چه اتفاقی می‌افتد؟ وقتی خوشبختی مان تحت تاثیر اتفاق‌های بد قرار می‌گیرد چه؟
وقتی همه امیدمان را از دست می‌دهیم آیا بهتر نیست کلاً احساساتی در کار نباشد تا این همه یاس و ناامیدی هم برایمان اتفاق نیفتد؟